دنبال کننده ها

۹ اردیبهشت ۱۳۹۸


نوا جونی
نوا جونی خواندن و نوشتن را یاد گرفته است . گهگاه برای بابا بزرگ کتاب میخواند.
دیروز رفته بودم خانه شان . تا مرا دید دوید آمد توی بغلم . وقتی چشمش به ماشینم افتاد با تعجب گفت : بابا بزرگ چرا اسم من روی پلاک ماشینت هست ؟
گفتم : برای اینکه این ماشین توست
پرسید : یعنی می توانم رانندگی کنم ؟
گفتم : چرا نه ؟ هر وقت شانزده ساله شدی.
آمد نشست جلوی ماشین و با تعجب به پلاک ماشین نگاه می‌کرد و می خواند : نوا .... نوا جون- نوا ....نوا جون
یعنی آنقدر زنده میمانیم رانندگی نوا جونی را ببینیم ؟
آرزو بر جوانان عیب نیست ها !!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر