صمد آقا و صمد بهرنگی
انگار هزار سال پیش بود . تازه به تبریز منتقل شده بودم . هم دانشگاه درس میخواندم هم در خبرگزاری پارس خبرنگاری میکردم .
یک روز یکی از اداره تعاون و امور روستا ها زنگ زد . گوشی را برداشتم . خبر داد که از طرف آن اداره جلیله ، فلان مقدار به کشاورزان روستای « آخیر جان» وام داده اند . خبر را گرفتم . خواستم برای پخش رادیویی تنظیمش کنم . دیدم نام روستا برایم آشناست . رو به همکارانم کردم و گفتم : میدانید این روستا همان جایی است که صمد بهرنگی آنجا معلم بود ؟
یکی دو تاشان با تعجب نگاهم کردند و یکی شان گفت : صمد بهرنگی ؟ صمد بهرنگی دیگر کیست ؟
حالا چهل و چند سالی از آن روزگار گذشته است اما انگار هنوز در بر همان پاشنه می چرخد . داستان را بشنوید :
در تلویزیون من وتو یکی میگوید :
_ این (خردادیان) چقدر شبیه صمد بهرنگی شده!
آن دیگری می پرسد :منظورت صمدآقاست؟
و جواب می شنود : خب صمدآقا همون صمد بهرنگیه دیگه!
یک روز یکی از اداره تعاون و امور روستا ها زنگ زد . گوشی را برداشتم . خبر داد که از طرف آن اداره جلیله ، فلان مقدار به کشاورزان روستای « آخیر جان» وام داده اند . خبر را گرفتم . خواستم برای پخش رادیویی تنظیمش کنم . دیدم نام روستا برایم آشناست . رو به همکارانم کردم و گفتم : میدانید این روستا همان جایی است که صمد بهرنگی آنجا معلم بود ؟
یکی دو تاشان با تعجب نگاهم کردند و یکی شان گفت : صمد بهرنگی ؟ صمد بهرنگی دیگر کیست ؟
حالا چهل و چند سالی از آن روزگار گذشته است اما انگار هنوز در بر همان پاشنه می چرخد . داستان را بشنوید :
در تلویزیون من وتو یکی میگوید :
_ این (خردادیان) چقدر شبیه صمد بهرنگی شده!
آن دیگری می پرسد :منظورت صمدآقاست؟
و جواب می شنود : خب صمدآقا همون صمد بهرنگیه دیگه!
ما ول معطلیم به حرضت ابلفرض !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر