دنبال کننده ها

۱۰ فروردین ۱۳۹۸

آقای تگرگ


همه اش چهار پنج دقیقه طول کشید . چنان آسمان غرنبه ای شد که گویی آخر الزمان است. رعد و تندر و تگرگ آسمان رادرنوردید و بر سرمان فرود آمد .
همه اش چهار پنج دقیقه طول کشید و در همین زمان کوتاه صد ها هکتار باغ و باغستان بادام در ولایت ما نابود شد .
هزار سال پیش بیچاره فردوسی هم به همین درد مبتلا شده بود و مینالید که :
بر آمد یکی ابر و شد تیره ماه
همی تیر بارید ز ابر سیاه
نه دریا پدید و نه دشت و نه راغ
نبینم همی در هوا پر زاغ
تگرگ آمد امسال برسان مرگ
مرا مرگ بهتر بدی از تگرگ
در گندم و هیزم و گوسفند
ببست این بر آورده چرخ بلند
نماندم نمکسود و هیزم نه جو
نه چیزی پدید است تا جو درو....
از قدیم هم گفته اند : سنگ به در بسته و پای شکسته میخورد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر