دعوا ادامه دارد.
یکی را می بردند دار بزنند
زنش میگفت : یادت باشد بر گشتنا یک پاچین گلی هم برای من بیاوری ها !
حالا حکایت ماست
زنش میگفت : یادت باشد بر گشتنا یک پاچین گلی هم برای من بیاوری ها !
حالا حکایت ماست
در ونزوئلا صدها هزار نفر به خیابانها ریخته اند و میخواهند پسر خاله جان آقای احمدی نژاد را بفرستند برود غاز چرانی !شاید هم فرستادند ایران برود راننده شرکت واحد اتوبوسرانی بشود !
در این گیر و دار دهها هزار تن از جان برکفان و چماقداران ایرانی فرصت تازه ای گیر آورده و پس از فراغت از کشمکش های سلطنت طلبانه و غیر سلطنت طلبانه ، در صفحات مجازی به جان هم افتاده و آنچنان جنگ و جدال حیدری نعمتی راه انداخته اند که انگاری ونزوئلا هم بخشی از ایران اسلامی است و اگر حکومت سینیور مادورو سقوط کند این آقایان و خانم ها نان شان آجر میشود و لاجرم باید بروند غاز چرانی !
هر چه هم میگوییم آقایان ! خانوما ! مگر هر که ریش داشت بابای شماست ؟
مگر هر چه در بغداد است مال خلیفه است ؟
هر چه هم میگوییم بابا ! ما که دنیا مان بدتر از آخرت یزید است .
ما که قرن هاست بندگان آه کش و به به گوی حضرت باریتعالی هستیم .
ما که از مال پس و از جان عاصی هستیم .
ما که نه در زمین بختی و نه در آسمان تختی داریم .
ما که نه کدخدای جوشقان و نه عامل زواره ایم .
ما که حصیریم و ممد نصیر ،
آخر ما را چیکار به ونزوئلا و یمن و سودان و قدس و بورکینافاسو و دماغه سبز و اقالیم سبعه ؟ مگر نشنیده اید که میگویند ده خوب است برای کدخدا و برادرش ؟
اما به گوش هیچکدام شان فرو نمیرود که نمیرود .
بقول مولانا :
جنگ خلقان همچو جنگ کودکان
جمله بی معنی و بی مغز و مهان
جمله با شمشیر چوبین جنگ شان
جمله در لاینفعی آهنگ شان
جمله شان گشته سواره بر نی ای
کاین براق ماست یا دلدل پی ای
خلاصه اینکه دعوا ادامه دارد و ممکن است تا قیام قیامت هم ادامه داشته باشد
ببینیم تا اسب اسفندیار
سوی آخور آید همی بی سوار
ویا باره ی رستم جنگجوی
به ایوان نهد بی خداوند روی ..
در این گیر و دار دهها هزار تن از جان برکفان و چماقداران ایرانی فرصت تازه ای گیر آورده و پس از فراغت از کشمکش های سلطنت طلبانه و غیر سلطنت طلبانه ، در صفحات مجازی به جان هم افتاده و آنچنان جنگ و جدال حیدری نعمتی راه انداخته اند که انگاری ونزوئلا هم بخشی از ایران اسلامی است و اگر حکومت سینیور مادورو سقوط کند این آقایان و خانم ها نان شان آجر میشود و لاجرم باید بروند غاز چرانی !
هر چه هم میگوییم آقایان ! خانوما ! مگر هر که ریش داشت بابای شماست ؟
مگر هر چه در بغداد است مال خلیفه است ؟
هر چه هم میگوییم بابا ! ما که دنیا مان بدتر از آخرت یزید است .
ما که قرن هاست بندگان آه کش و به به گوی حضرت باریتعالی هستیم .
ما که از مال پس و از جان عاصی هستیم .
ما که نه در زمین بختی و نه در آسمان تختی داریم .
ما که نه کدخدای جوشقان و نه عامل زواره ایم .
ما که حصیریم و ممد نصیر ،
آخر ما را چیکار به ونزوئلا و یمن و سودان و قدس و بورکینافاسو و دماغه سبز و اقالیم سبعه ؟ مگر نشنیده اید که میگویند ده خوب است برای کدخدا و برادرش ؟
اما به گوش هیچکدام شان فرو نمیرود که نمیرود .
بقول مولانا :
جنگ خلقان همچو جنگ کودکان
جمله بی معنی و بی مغز و مهان
جمله با شمشیر چوبین جنگ شان
جمله در لاینفعی آهنگ شان
جمله شان گشته سواره بر نی ای
کاین براق ماست یا دلدل پی ای
خلاصه اینکه دعوا ادامه دارد و ممکن است تا قیام قیامت هم ادامه داشته باشد
ببینیم تا اسب اسفندیار
سوی آخور آید همی بی سوار
ویا باره ی رستم جنگجوی
به ایوان نهد بی خداوند روی ..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر