دنبال کننده ها

۸ دی ۱۳۹۷

سفر به سرزمین گناه


سفر به سر زمین گناه(۳)
خیابان ها از جمعیت موج میزند . از هر قوم و قماشی . از هر قبیله و ملیتی.
امروز آسمان لاس و گاس آبی است و گرمای هوا ۵۶ درجه فارنهایت . نه گرم و نه سرد . یک هوای بهاری . جان میدهد برای قدم زدن .
قدم زنان خیابانها را گز میکنیم . همه جا برج های سر به آسمان ساییده . همه جا جیرینگ جیرینگ دلار .
اینجا سر زمین دلدادگان نیست ، سر زمین بازندگان است . از اینسو و آنسوی دنیا میآیند ، غرق و غرقه در نور و روشنایی و ورق و زر ورق میشوند ، میبازند و اندوهگین شهر را ترک میکنند
حوالی ساعت سه بعد از ظهر است . در رستورانی نشسته ایم و ناهار میخوریم . در هتل Wynn
صدها نفر دیگر نشسته اند و میخورند و میآشامند . گروهی نیز به صف ایستاده اند تا نوبت شان فرا برسد . ناگهان می بینیم همه دستپاچه شده اند . همه نگرانند . کارکنان رستوران به شتاب میآیند و اخطار می‌کنند هر چه زودتر رستوران را ترک کنید .
همه نگران می‌شوند . با شتاب بر میخیزند . ما هم بشتاب بر میخیزیم . بسرعت بسوی در خروجی میگریزیم . هیچکس نمیداند چه حادثه ای اتفاق افتاده است . کارکنان رستوران هم نمیدانند .
من به اینسو و آنسو نظر می افکنم و نا خود آگاه در جستجوی مردان ریش دار مسلسل بدستی هستم که می خواهند ما را درو کنند !
از رستوران بیرون میآییم ، بفهمی نفهمی ترس ‌ورمان داشته است . گوشه امنی پیدا می‌کنیم و به آنجا پناه می بریم
چند دقیقه ای به اضطراب میگذرد . ناگهان ندا در می‌دهند که وضعیت اضطراری بپایان رسیده است . به رستوران بر میگردیم . حالا می توان اضطراب و واهمه های بی نام و نشان را با جامی و قهوه ای و شرابی تسکین داد
دلم میخواست یکبار دیگر به دیدار یکی از عجایب شگفت انگیز طبیعت یعنی Grand canyon بروم اما همسرم از سوار شدن به هلیکوپتر می ترسد .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر