دنبال کننده ها

۸ شهریور ۱۳۹۷

نماز دشمن شاد کن


شخصی از مولانا عضد الدین پرسید :
چون است که در زمان خلفا ، مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار میکردند و اکنون نمی کنند ؟
گفت : مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی افتاده است که نه از خدای شان یاد میآید و نی از پیغامبر (عبید )
در آن نیرنگستان آریایی اسلامی ، دادگاه انقلاب یک دانشجوی معترض ایرانی را محکوم کرده است دو سال تمام هر هفته به نماز دشمن شکن جمعه برود !
جوان دانشجو به اعتراض بر آمده است که ای آقای قاضی القضات ، میدانم که با خرس به جوال نمیتوان رفت ! میدانم که زور قبض و برات نمی خواهد . اما سخن تو و حکم تو ده گز به نیم گوز . برو سر قبری گریه کن که مرده تویش باشد . ده خوب است برای کدخدا و برادرش . من حاضرم دو سال به زندان باشم اما نماز جمعه شما نمیروم . اینک شمشیر تیز شما و گردن نازک ما . هر چه از دستت بر میآید بکن . من نماز جمعه رفتنی نیستم آنهم نماز جمعه ای که امامش در زمره جانیان و دزدان باشد .
حالا ببینید آش چقدر شور است که آیات عظام و علمای اعلام کثر الله امثالهم! وقتی میخواهند کسانی را شکنجه و مجازات کنند آنها را می فرستند به نماز جمعه .
یادم میآید چند سال پیش جوانکی توی دستگاه ما کار میکرد که بسبب رانندگی در حال مستی به چنگ پلیس و دادگاه و جریمه و مکافات های بعدی اش افتاده بود .
طفلکی با قرض و قوله چهار هزار دلار فراهم کرد و پول وکیل داد . دو سال گواهینامه اش را از دست داد . به دادگاه رفت . یک عالمه جریمه داد . مجبور شد چهار ماه تمام هفته ای دو روز به کلاس های مخصوصی برود تا مستی را از سرش بپرانند . چهار ماه تمام شنبه ها باید میرفت توی بزرگراهها آشغال جمع کند . روزهای یکشنبه هم مجبورش کرده بودند برود کلیسا و به پرت و پلاهای کشیش گوش بدهد .
همین جوانک یک روز بمن گفت حاضرم دو سال بروم زندان مخوف سین سیناتی اما حاضر نیستم بروم کلیسا . و نرفت
عبید میگوید :
روباه را پرسیدند : در گریختن از سگ چند حیله دانی ؟
گفت : از صد فزون باشد اما نیکوتر از همه این است که من و او را با یکدیگر اتفاق دیدار نیفتد
حالا حکایت ماست و ارباب عمائم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر