رونوشت برابر اصل.
این پسرمان الوین جونی - که حالا آقای دکتر شیخانی شده است - شباهت غریبی به خود ما دارد ، هم از نظر ریخت و قیافه هم از نظر اخلاق!
گیله مردی که ما باشیم آدم بد اخلاقی هستیم . زود از کوره در میرویم و میزنیم کاسه کوزه ها را در هم می شکنیم . حوصله آدم های دو رو و دودوزه باز و دروغگو را هم ابدا نداریم. اگر کسی دروغی بگوید همانجا جلویش می ایستیم و با دو تا طنز و کنایه چنان توی دهنش میزنیم که دیگر جرات نکند شکر زیادی میل بفرماید . بهمین خاطر است که عیال مان اسم مان را گذاشته است آقای اصغر ترقه !
آخر اصغر ترقه هم شد اسم ؟ زن اینقدر بی سلیقه ؟
گیله مردی که ما باشیم آدم بد اخلاقی هستیم . زود از کوره در میرویم و میزنیم کاسه کوزه ها را در هم می شکنیم . حوصله آدم های دو رو و دودوزه باز و دروغگو را هم ابدا نداریم. اگر کسی دروغی بگوید همانجا جلویش می ایستیم و با دو تا طنز و کنایه چنان توی دهنش میزنیم که دیگر جرات نکند شکر زیادی میل بفرماید . بهمین خاطر است که عیال مان اسم مان را گذاشته است آقای اصغر ترقه !
آخر اصغر ترقه هم شد اسم ؟ زن اینقدر بی سلیقه ؟
باری ، اگر چه اسم مان را اصغر ترقه گذاشته اند اما خشم و خروش ما به پفی در میگیرد و به تفی خاموش میشود ، یعنی اینکه اگر همین حالا عینهو آتشفشان هاوایی جوش بیاوریم و گدازه های خشم مان را بیرون بریزیم دو دقیقه دیگر چنان آرام میشویم که انگار نه خانی آمده است و نه خانی رفته است
پریشب ها خانه مان مهمانی بود . یک عده از رفقا آمده بودند شامی خوردیم و گپی زدیم و خندیدیم و خنداندیم . یکی از خانم ها رو بمن کرد و گفت : آقای گیله مرد ! شما آیا هرگز عصبانی هم میشوید ؟ تا ما بیاییم دهان مان را باز کنیم و از خودمان تعریف و تمجید بفرماییم صدای قهقهه بعضی از رفیقان مان توی اتاق پیچید که : خانوم ! شما کجای کاری ؟ این اسمش اصغر ترقه است آنوقت شما می پرسی هرگز عصبانی هم میشود؟
می بینید ما چه رفقایی داریم ؟ کوفت تان بشود آن شام خوشمزه ای که همراه ویسکی و شراب به شکم تان ریختیم !
باری ! این پسر جان مان هم عینهو خود ماست ، تحمل هیچ دروغ و دبنگی را ندارد و زود از کوره در میرود . آن روزها که تازه دکتر شده بود به شوخی میگفت : من احتیاجی به هیچ مریض تازه ای ندارم
می پرسیدیم چرا ؟
میگفت : برای اینکه همه اعضای فک و فامیل ما ن ازدم دیوانه اند . من برای بیست سال مشتری دارم و نیازی به مریض های دیگر ندارم .
این عکسی را هم که اینجا گذاشته ایم مال هفت هشت سال پیش است . روز عروسی دخترمان . عروس خانم آنروزی حالا دو تا بچه دارد و ما هم شده ایم بابا بزرگ . آقای دکتر شیخانی هم قرار است تابستان آینده آقا دوماد بشود . دنیا را چه دیدی ؟ یکوقت دیدی زنده ماندیم و دوباره شدیم گراند پا...
آرزو بر جوانان ! عیب نیست
پریشب ها خانه مان مهمانی بود . یک عده از رفقا آمده بودند شامی خوردیم و گپی زدیم و خندیدیم و خنداندیم . یکی از خانم ها رو بمن کرد و گفت : آقای گیله مرد ! شما آیا هرگز عصبانی هم میشوید ؟ تا ما بیاییم دهان مان را باز کنیم و از خودمان تعریف و تمجید بفرماییم صدای قهقهه بعضی از رفیقان مان توی اتاق پیچید که : خانوم ! شما کجای کاری ؟ این اسمش اصغر ترقه است آنوقت شما می پرسی هرگز عصبانی هم میشود؟
می بینید ما چه رفقایی داریم ؟ کوفت تان بشود آن شام خوشمزه ای که همراه ویسکی و شراب به شکم تان ریختیم !
باری ! این پسر جان مان هم عینهو خود ماست ، تحمل هیچ دروغ و دبنگی را ندارد و زود از کوره در میرود . آن روزها که تازه دکتر شده بود به شوخی میگفت : من احتیاجی به هیچ مریض تازه ای ندارم
می پرسیدیم چرا ؟
میگفت : برای اینکه همه اعضای فک و فامیل ما ن ازدم دیوانه اند . من برای بیست سال مشتری دارم و نیازی به مریض های دیگر ندارم .
این عکسی را هم که اینجا گذاشته ایم مال هفت هشت سال پیش است . روز عروسی دخترمان . عروس خانم آنروزی حالا دو تا بچه دارد و ما هم شده ایم بابا بزرگ . آقای دکتر شیخانی هم قرار است تابستان آینده آقا دوماد بشود . دنیا را چه دیدی ؟ یکوقت دیدی زنده ماندیم و دوباره شدیم گراند پا...
آرزو بر جوانان ! عیب نیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر