دنبال کننده ها

۲۸ خرداد ۱۳۹۵

هزار سال نثر پارسی

....سهل تستری میگوید : - رحمه الله علیه - سه ساله بودم که شب نظاره کردمی اندر خاک خویش .
محمد بن سوار - رحمه الله علیه- که نماز شب کردی ؛ یک بار مرا گفت : آن خدای که ترا بیافرید یاد نکنی ای پسر ؟
گفتم که : چگونه یاد کنم ؟
گفت که : شب که اندر جامه ی خواب همی گردی سه بار بگوی  - به دل ؛ نه به زبان - که خدای با من است و خدای به من همی نگرد ؛ و خدای مرا می بیند .
گفت : چند شب آن همی کردم .
پس گفت : هر شبی هفت بار بگوی
همی گفتم
پس حلاوت آن اندر دل من افتاد .
چون سالی بر آمد مرا گفت : آنچه ترا گفتم یاد دار همه ی عمر ؛ تا آنگاه که ترا در گور نهند که این دست گیرد ترا در این جهان و در آن جهان .
چند سال آن همی گفتم تا حلاوت آن در سر من پدید آمد . پس یک روز خال مرا گفت : هر که حقتعالی با وی بود و به وی همی نگرد و وی را همی بیند معصیت نکند . زنهار تا معصیت نکنی ؛ که وی ترا همی بیند ....

کیمیای سعادت - امام محمد غزالی
---------
کیمیای سعادت کتابی است از امام محمد غزالی درباره اصول دین اسلام که در آخرین سال های قرن پنجم هجری به زبان فارسی نوشته شده است.[۱]


کیمیای سعادت چکیده‌ای است از کتاب بزرگ احیاء علوم الدین، با افزون و کاستی‌هایی که غزالی آن را با همان نظم و ترتیب به زبان مادری خود نوشته‌است. مقدمه کتاب در چهار عنوان است: خودشناسی، خداشناسی، دنیاشناسی، و آخرت شناسی. متن کتاب مانند احیاء به چهار رکن تقسیم شده: عبادات، معاملات، مُهلکات، و مُنجیات.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر