میگوید : آقا ! شما چه سازی میزنی ؟
میگویم : من ؟
- بله ؛ بله ؛ شخص شخیص حضرتعالی !
میگویم : آقا جان ! عوضی گرفته ای ! من که ساز زدن بلد نیستم
- چطور بلد نیستی ؟
- خب ؛ بلد نیستم دیگر . مگر قرار است همه آدمها ساز بزنند ؟
- پس چطور آقای فلانی به این خوبی ساز میزد ؟
- چه سازی میزد ؟
- تار میزد . آنهم چه تاری !تازه چهچه هم میزد . آنهم چه چهچه ای !
میگویم : خب ؛ بمن چه ؟ بمن چه ربطی دارد ؟ مردم هر جور دل شان خواست ساز میزنند .
میگوید : خاک توی آن سر خرت کنند ! تو فقط بلدی یک نوع ساز بزنی ! بجای چهچه هم عرعر میزنی !
میگویم : کدوم ساز عمو جان ؟ من که اصلا بلد نیستم ساز بزنم
میگوید : واقعا خری !برو فقط ساز خودت را بزن عوضی !
میگویم : من ؟
- بله ؛ بله ؛ شخص شخیص حضرتعالی !
میگویم : آقا جان ! عوضی گرفته ای ! من که ساز زدن بلد نیستم
- چطور بلد نیستی ؟
- خب ؛ بلد نیستم دیگر . مگر قرار است همه آدمها ساز بزنند ؟
- پس چطور آقای فلانی به این خوبی ساز میزد ؟
- چه سازی میزد ؟
- تار میزد . آنهم چه تاری !تازه چهچه هم میزد . آنهم چه چهچه ای !
میگویم : خب ؛ بمن چه ؟ بمن چه ربطی دارد ؟ مردم هر جور دل شان خواست ساز میزنند .
میگوید : خاک توی آن سر خرت کنند ! تو فقط بلدی یک نوع ساز بزنی ! بجای چهچه هم عرعر میزنی !
میگویم : کدوم ساز عمو جان ؟ من که اصلا بلد نیستم ساز بزنم
میگوید : واقعا خری !برو فقط ساز خودت را بزن عوضی !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر