من بعنوان انسانی که در ایران زاده شده ام ؛ از اینکه آقای الف - نون رییس جمهور ؛ و آقای خ.ر رهبر میهن من است ؛ هم از خودم و هم از نسل های بعدی شرمنده ام و اساسا در شان خود نمیدانم کلامی یا نکته ای در باره این دو جنایتکارتاریخ بنویسم ؛ اما دریغم میآید که شما این شعر را نخوانید و از لذت سرشار نشوید .
بی آبرو و لاف زنی ؛ احمدی نژاد
منفور مردم وطنی ؛ احمدی نژاد
ای نام مستعار تو " تیر خلاص زن "
در ذات خویش گور کنی ؛ احمدی نژاد
گر اصل مرشد تو به تمساح میرسد
تو خود ز نسل کرگدنی ؛ احمدی نژاد
گر رهبر تو تالی حجاج یوسف است
تو نیز ابلهی خفنی ؛ احمدی نژاد
در بیت گاو بازی آن رهبر علیل
ورزای مست بی رسنی ؛ احمدی نژاد
آسیمه سار و خیره بهر سوی میدوی
هی میکشی و می شکنی ؛ احمدی نژاد
از جاهلان سفله فراز آوریده ای
بر گرد خویش انجمنی ؛ احمدی نژاد
در شهر ؛ جمله را به شراکت گرفته ای
هر جا که بود قلتشنی ؛ احمدی نژاد
انبوهه ی رذالت و انبانه ی فساد
کابوس شوم مرد و زنی ؛ احمدی نژاد
از مکر و از رذیلت تو خلق در شگفت
تو باتلاقی از لجنی ؛ احمدی نژاد
نوع بشر بیاد ندارد بسان تو
لیچار گوی بد دهنی ؛ احمدی نژاد
صورت مپرس ؛ غبطه بوزینگان هند
سیرت مگو ؛ که اهرمنی ؛ احمدی نژاد
با هاله ی عظیم بلاهت به گرد خویش
هر سوی برق می فکنی ؛ احمدی نژاد
برگ هزار شعبده داری در آستین
هم " شومنی " و هم شمنی ؛ احمدی نژاد
پوشانده ای به هیکل منحوس خویشتن
از خون خلق پیرهنی ؛ احمدی نژاد
وقتی که صحبت از خس و خاشاک میکنی
در کار وصف خویشتنی ؛ احمدی نژاد
بگذار تا به گوش تو خوانم دوباره باز
یاسینی ای شغال دنی ؛ احمدی نژاد
کشتار بی دریغ ؛ ترا چاره ساز نیست
ماییم و بارور چمنی ؛ احمدی نژاد
هر لحظه در طراوت این دشت می دمد
" سهراب " وار نارونی ؛ احمدی نژاد
در خاک سرخ خون " ندا "جلوه میکند
نسرین و یاس و نسترنی ؛ احمدی نژاد
این شعر بازتاب صدای " ترانه " هاست
یعنی ترانه ای وطنی ؛ احمدی نژاد
آه ای نماد واره اسلام راستین
دیری است در خور کفنی ؛ احمدی نژاد
بس دور نيست ساعت سعدی که دست خلق
آویزدت به بابزنی ؛ احمدی نژاد ....
"جهان آزاد "
* معانی برخی واژه ها :
ورزا = گاو نر
خفن = بی نظیر و شگفت انگیز
بابزن = سیخ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر