در waikiki هستيم . گرمای هوا حدود هفتاد درجه فارنهايت . دريا آرام . آسمان آبی و بدون ابر . و بايد صبحانه ای بخوريم و راه بيفتيم برای ماجرا جويی ها ...
و راه افتاديم . از waikiki به بندر معروف پرل هاربر . و طبيعت چنان زيبا که کلام از توصيف آن عاجز . و در حاشيه اقيانوس رانديم و رانديم . تا رسيديم به بندر پرل هاربر .
و اين همان بندر معروفی است که بهنگام جنگ جهانی دوم مورد حمله هوايی ژاپنی ها قرار گرفت و دهها ناو جنگی امريکايی به قعر اقيانوس فرو رفتند .
سی و چند دلاری ميگيرند و خلايق را سوار کشتی ميکنند و به تماشای بقايای کشتی هايی ميبرند که در اين حمله هوايی آسيب ديده اند . سينمايی هم ساخته اند که فيلم های مستند آنروز را نشان ميدهد .
و نمايشگاهی از عکس و اسلايد و آلات و ادوات آدمکشی و بمب ها و موشک ها به تماشا نهاده . و ما چون ميانه ای با جنگ و آدمکشی نداريم از خير تماشای آنها ميگذريم و همواره اين پرسش در ذهن مان که :
آيا اين نمايش و نمايشگاهها ؛ توجيهی نيست برای بمباران اتمی هيروشيما و ناکازاکی ؟؟ که يعنی آنها زدند و کشتند ؛ ما هم زديم ؟؟!!و بد جوری هم زديم ؟؟!! و اگر امروز هم پايش بيفتد دوباره و سه باره و صد باره ميزنيم ؟؟!!!
و تماشاگران اين تماشاخانه ؛ اغلب ژاپنی ها ؛با دوربين ها و قبل منقل هايشان .
و دوباره ميرانيم و به آغوش طبيعت باز ميگردیم .. از دره ای سبز اندر سبز ميگذریم که صد ها آبشار از قله کوهها به پایین سرازیر است و در ميان مه و رنگین کمان جاری .
و ناهاری میخوریم در رستورانی پای یکی از همین آبشاران . و سلانه سلانه به waikiki بر میگردیم .
در راه ؛ باران ميگیرد .و عطر باران و خاک و سبزه مست مان میکند .
شب را در تراس هتل مان بساط شام و شراب براه می اندازیم و جای تان خالی رو در روی اقیانوس می نشینیم و می نوشیم و به موسیقی گوش میدهیم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر