يک گروه از اين عبدالله شر خرهای امريکايی ؛ رفته بودند به يکی از اين کليسا ها تا اتومبيلی را که آقای کشيش خريده بود و اقساط ماهانه اش را پرداخت نکرده بود مصادره کنند .
آقای کشيش با آن لباده بلندش از کليسا بيرون آمد و در حاليکه کتاب مقدس را در دستش گرفته بود ؛ شروع کرد به داد و قال و فحش و فضيحت و قرشمال بازی و لجاره گری .
عبدالله شر خر ها در آمدند که : پدر جان ! برادری مان بجا ؛ بزغاله يکی هف صنار ! شما اين اتومبيل را بيش از يک سال است که خريده ای اما قسطش را نداده ای .ما هم چاره ای نداريم جز اينکه ماشين را از شما بگيريم و به بانک بدهيم .
پدر مقدس اما ؛ نعره زنان و خشماگين فرياد ميزد که : ای نوادگان شيطان و ای شياطين ملعون ! اين اتومبيل متعلق به حضرت باريتعالی است و قسطش را هم حضرت باريتعالی تمام وکمال پرداخت کرده است !! شماچطوری جرات ميکنيد اتومبيل حضرت باريتعالی را مصادره کنيد ؟؟ شما در آتش جهنم جزغاله خواهيد شد ای فرستادگان شيطان ...!!!
ومن که پای تلويزيون نشسته بودم و اين ماجرا را تماشا ميکردم ؛ هم از پر رويی و وقاحت اين پدر مقدس حيرت کردم و هم بخودم گفتم : انگار اين مردان خدا !! ( از آيت الله اش بگير تا اسقف و کاردينال و کشيش اش ) همه شان سر و ته يک کرباس اند و روی شان را با آب مرده شويخانه شسته اند و همه شان پستان مادرشان را گاز گرفته اند . خب پدر آمرزيده ؛ نه آب در شير کن ؛ نه نماز شبگير کن ....
نميدانيد چه کيفی کردم وقتی ديدم يکی از اين عبدالله شر خر های قلچماق ؛ کوبيد توی سينه پدر مقدس و سوييچ را از دستش گرفت و سوار ماشين آقا شد و راهش را کشيد و رفت . اما مگر آقای پدر مقدس از رو ميرفت ؟؟ خروار خروار فحش و نفرين و ناسزا بود که نثار آنها ميکرد .بگمانم خيال ميکرد :
هر کجا قاب پلو جوجه و کوکو دارد
مال وقف است و تعلق به دعا گو دارد ....
دنبال کننده ها
-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر