آی کیف میکنم وقتی می بینم دختران و پسران سرزمین مان با دست خالی دلاورانه در برابر مزدوران و سرکوبگران اسلام می ایستند و بی آنکه در جستجوی رهبر و پیشوا و شیخ و شاه باشند این اپوزیسیون پفکی توخالی و این کنشگران رنگ وارنگ بی هویت و آن برنده جایزه صلح نوبل و آن مدعیان منقلی سینه چاک آزادی و دموکراسی را به تخم پسرشان هم حساب نمی کنند و دلاورانه پیش میروند و از پای نمی نشینند
آی کیف میکنم وقتی می بینم منتظر الوکاله ها و منتظر الوزاره های سنواتی دم شان را روی کول شان گذاشته و در سوراخ موش پنهان شده اند و هنری جز صدور بیانیه ها و اعلامیه های آبکی ندارند.
راستی ، این خانم شیرین عبادی که مآلا میبایست پیشقراول این جنبش عظیم ملی باشد کجاست؟ آیا رفته است در مسجد مسلمانان واشنگتن نماز وحشت یا نماز آیات بخواند ؟
آیا نمی تواند با داشتن چنان موقعیت ممتاز و یگانه ای بقول خودشان « از یک دختر روستایی» که به اندازه صدها حزب و تشکیلات سیاسی چهره کریه ملایان و زمامداران ایران را برای جهانیان عریان کرده است قدمی در همراهی و همگامی با فرزندان مان بر دارد ؟
آی کیف میکنم وقتی می بینم این جنبش آزادیخواهانه « جنبش بی سر » است و هیچ پیشوا و رهبری را در آن راهی نیست.
میدانم و خوب میدانم که از درون همین جنبش بی سر ، یک « اسلاو هاول» و یک « ماندلا » و یک « گابریل بوریج »بر خواهد خاست و ابرهای اندوه از آسمان سرزمین مان خواهد رفت و آفتاب آزادی و آبادی بر فراخنای فلات ایران خواهد تابید
چشم براه آن روز هستیم
————
آقای جمهوری کثافت اسلامی! این عکس را می بینی؟ پس چرا نمیمیری؟