از یکی پرسیدند : از چه می ترسی ؟
گفت : از گاو
پرسیدند : گاو ؟ چرا ؟
گفت : برای اینکه هم شاخ دارد و هم عقل ندارد .
حالا حکایت ماست .
رفیقم می پرسد : از چه چیزی بیشتر می ترسی ؟ از مرگ ؟ از بیماری ؟ از نداری ؟ از تنهایی ؟ از....؟
میگویم : از هیچکدام . تنها از ابلهان می ترسم .
می پرسد : ابلهان ؟
میگویم : آری ! همان که مولانا از ترس شان میگوید :
گویا ترم ز بلبل ، اما ز رشک عام
مهر است بر دهانم و افغانم آرزوست
همانها که به تعبیر مولانا باید از آنها گریخت :
ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت
صحبت احمق بسی خونها بریخت
همانها که مولانا همسخنی با آنان را دیوانگی میداند و می گوید :
هست با ابله سخن گفتن جنون
پس جواب او سکوت است و سکون
نادانی بد دردی است آقا ! ابلهی اما از آن بدتر است .ابلهی از شقاقلوس وطاعون و کوفت و تصلب شرایین و نمیدانم تراخم و صرع و وبا و سیفلیس و تیفوس و مشمشه و تب راجعه و سیاه زخم و خناق و باد مفصل وحتی مرگ مفاجات و هزار درد و بلای دیگر بد تر است . آدم نادان کور است اما آدم ابله هم کور است ، هم کر است ، هم مدعی است .
آدم ابله ، زنده و مرده اش به یک پاپاسی نمی ارزد .حیف نان گندم که در خندق بلای ابلهان ریخته می شود . پس بی سبب نیست که جناب ناصر خسرو می فرماید :
ز دانا مویی ارزد بر جهانی
نیرزد صد سر نادان به نانی
پس بی سبب نیست که حافظ فریادش از همین ابلهان به ثریا میرسد و میفرماید :
بهر یک جرعه که آزار کسش در پی نیست
محنتی میکشم از مردم نادان که مپرس .
ابلهی که شاخ و دم ندارد . دارد ؟ کدام ابله سه پشته ای از این ابله تر که رییس کمیسیون نظارت حقوقی شهرداری دار الخرافه اسلامی تهران میخواهد پدیده بغرنجی چون آلودگی هوای تهران را با دوتا بسمه تعالی و چهار تا آیت الکرسی و چند فقره الله اکبر حل کند ؟
ابله تر از چنین جانوری آیا کسی را سراغ دارید که از آیات عظام و علمای اعلام و مقامات بلند پایه ! بخواهد که برای رفع آلودگی هوای تهران گروههای دعا تشکیل بدهند تا امت اسلام با ندبه ها و دعا های شان مدیریت باد و باران را بعهده بگیرند ؟
بقول قایممقام فراهانی : فغان ز ابلهی این خران بی دم و گوش ....