*- آنچه میخوانید متن گفتگوی تلفنی آقای ترامپ رییس جمهور امریکا با ملا نصرالدین است که توسط اداره امنیت ملی ایالات متحده در اختیار ما قرار گرفته است :
آقای دانولد ترامپ در اتاق کارش نشسته بود و داشت طرح حمله به کره شمالی را بررسی میکرد که تلفن دفترش زنگ زد و از آنور سیم یک آقایی با یک لهجه بسیار غلیظ گفت :
- الو...؟ الو...؟ مستر ترامپ ؟ من ملا نصرالدین هستم و از همدان از داخل یک کافه اینترنتی بشما زنگ میزنم . آقا جان ! من رسما بشما اعلام جنگ میدهم !
- ترامپ : چی گفتی ؟ اعلام جنگ ؟ اعلام جهاد ؟ بسیار خوب مستر ملا نصرالدین . میشود بمن بگویی ارتش شما چند هزار سرباز و جنگجو دارد ؟
- ملا نصرالدین : راستش ....( ملا شروع میکند به چرتکه انداختن و پس از چند لحظه میگوید )خودم هستم . غلامعلی همسایه ام هست . برادر زاده ام غلام قلی هست . آن یکی برادر زاده ام غلامحسین است . آن یکی برادر زاده ام غلامرضا هست . گارسن کافه اینترنتی همدان هست . به این ترتیب میشویم هشت تا
- ترامپ : من باید بشما بگویم مستر ملا نصرالدین که یک میلیون نفر در ارتش من خدمت میکنندو منتظرند تا من با آنها فرمان بدهم که .....
- ملا نصرالدین : وای ددم وای .....آقای پرزیدنت ، فردا بشما زنگ میزنم
روز بعد آقای ملا نصرالدین دوباره به آقای ترامپ زنگ میزند .
ملا نصرالدین : آقای ترامپ . باید به اطلاع شما برسانم که ما آماده جنگیم . بجنگ تا بجنگیم .
- ترامپ: شما چه نوع سلاحی در اختیار دارید آقای ملا نصرالدین ؟
- ملا نصرالدین : راستش یک پیکان کار سال ۱۳۴۹ .پنج تا موتور سیکلت هوندای جاپونی . یک وانت بار . یک عالمه هم الله اکبر !
- ترامپ : باید به اطلاع شما برسانم مستر ملا نصرالدین که من هفده هزار تانک ، بیست و نه هزار نفر بر زرهی ، ده هزار کشتی جنگی . بیست و شش هزار هواپیمای بمب افکن و صدها کلاهک اتمی و بیولوزیکی در اختیار دارم . ضمنا از آخرین تلفن شما تا امروز پانصد هزار نفر به جمع سربازان امریکایی اضافه شده و آماده فرمان من هستند تا هر کجای دنیا که بخواهند خاکش را به توبره بکشند . حالا یک و نیم میلیون سرباز تحت فرمان من است .
- ملا نصرالدین : یا امام زمان ! هی بابام سوخت .... آقای ترامپ من باید با فرماندهان لشکر خودمان برخی مذاکرات استراتشیک !داشته باشم . فردا دوباره بشما زنگ میزنم
روز بعد دو باره ملا به آقای ترامپ زنگ میزند :
ملا : آقای ترامپ . ما برای جنگ آماده ایم . بجنگ تا بجنگیم !
ترامپ چند لحظه سکوت میکند آنگاه میگوید : مستر ملا نصرالدین !شما بهتر است بدانید که من دهها هزار ازدر افکن و موشک های زمین به هوا و هوا به زمین و هزاران هواپیمای جنگنده مدرن در اختیار دارم . کاخ سپید و پنتاگون توسط موشک های لیزری حفاظت میشوند . علاوه بر این از دیروز تا حالا ما تعداد رزمندگان ارتش امریکا را به دو میلیون نفر رسانده ایم . با این اوصاف باز هم میخواهید با ما بجنگید ؟
ملا نصرالدین با لکنت زبان میگوید : مستر ترامپ ....مستر ترامپ ...من فردا بشما زنگ میزنم .
صبح روز بعد ملا دوباره به آقای ترامپ زنگ میزند
- ملا : آقای ترامپ . من خیلی متاسف هستم که به اطلاع شما برسانم بسبب برخی ملاحظات امنیتی ما تصمیم گرفته ایم از جنگ صرفنظر کنیم !
- ترامپ : لبخند پیروزمندانه ای به لب دارد و میگوید : از شنیدن این خبر متاسف هستم مستر ملا نصرالدین . ولی چرا به این سرعت تصمیم تان را عوض کردید ؟
-ملا : راستش آقای ترامپ ما با ارتش مان اینجا توی کافه اینترنت همدان نشستیم وجای تان خالی چند استکان چای کهنه جوش تازه دم خوردیم و چند پک هم به قلیان زدیم و بعد از یک مذاکره دراز مدت استراتشیک ! به این نتیجه رسیدیم که ما نمی توانیم شکم دو میلیون زندانی جنگی امریکایی را سیر کنیم بهمین خاطر است که اعلام آتش بس داده ایم .!!
آقای دانولد ترامپ در اتاق کارش نشسته بود و داشت طرح حمله به کره شمالی را بررسی میکرد که تلفن دفترش زنگ زد و از آنور سیم یک آقایی با یک لهجه بسیار غلیظ گفت :
- الو...؟ الو...؟ مستر ترامپ ؟ من ملا نصرالدین هستم و از همدان از داخل یک کافه اینترنتی بشما زنگ میزنم . آقا جان ! من رسما بشما اعلام جنگ میدهم !
- ترامپ : چی گفتی ؟ اعلام جنگ ؟ اعلام جهاد ؟ بسیار خوب مستر ملا نصرالدین . میشود بمن بگویی ارتش شما چند هزار سرباز و جنگجو دارد ؟
- ملا نصرالدین : راستش ....( ملا شروع میکند به چرتکه انداختن و پس از چند لحظه میگوید )خودم هستم . غلامعلی همسایه ام هست . برادر زاده ام غلام قلی هست . آن یکی برادر زاده ام غلامحسین است . آن یکی برادر زاده ام غلامرضا هست . گارسن کافه اینترنتی همدان هست . به این ترتیب میشویم هشت تا
- ترامپ : من باید بشما بگویم مستر ملا نصرالدین که یک میلیون نفر در ارتش من خدمت میکنندو منتظرند تا من با آنها فرمان بدهم که .....
- ملا نصرالدین : وای ددم وای .....آقای پرزیدنت ، فردا بشما زنگ میزنم
روز بعد آقای ملا نصرالدین دوباره به آقای ترامپ زنگ میزند .
ملا نصرالدین : آقای ترامپ . باید به اطلاع شما برسانم که ما آماده جنگیم . بجنگ تا بجنگیم .
- ترامپ: شما چه نوع سلاحی در اختیار دارید آقای ملا نصرالدین ؟
- ملا نصرالدین : راستش یک پیکان کار سال ۱۳۴۹ .پنج تا موتور سیکلت هوندای جاپونی . یک وانت بار . یک عالمه هم الله اکبر !
- ترامپ : باید به اطلاع شما برسانم مستر ملا نصرالدین که من هفده هزار تانک ، بیست و نه هزار نفر بر زرهی ، ده هزار کشتی جنگی . بیست و شش هزار هواپیمای بمب افکن و صدها کلاهک اتمی و بیولوزیکی در اختیار دارم . ضمنا از آخرین تلفن شما تا امروز پانصد هزار نفر به جمع سربازان امریکایی اضافه شده و آماده فرمان من هستند تا هر کجای دنیا که بخواهند خاکش را به توبره بکشند . حالا یک و نیم میلیون سرباز تحت فرمان من است .
- ملا نصرالدین : یا امام زمان ! هی بابام سوخت .... آقای ترامپ من باید با فرماندهان لشکر خودمان برخی مذاکرات استراتشیک !داشته باشم . فردا دوباره بشما زنگ میزنم
روز بعد دو باره ملا به آقای ترامپ زنگ میزند :
ملا : آقای ترامپ . ما برای جنگ آماده ایم . بجنگ تا بجنگیم !
ترامپ چند لحظه سکوت میکند آنگاه میگوید : مستر ملا نصرالدین !شما بهتر است بدانید که من دهها هزار ازدر افکن و موشک های زمین به هوا و هوا به زمین و هزاران هواپیمای جنگنده مدرن در اختیار دارم . کاخ سپید و پنتاگون توسط موشک های لیزری حفاظت میشوند . علاوه بر این از دیروز تا حالا ما تعداد رزمندگان ارتش امریکا را به دو میلیون نفر رسانده ایم . با این اوصاف باز هم میخواهید با ما بجنگید ؟
ملا نصرالدین با لکنت زبان میگوید : مستر ترامپ ....مستر ترامپ ...من فردا بشما زنگ میزنم .
صبح روز بعد ملا دوباره به آقای ترامپ زنگ میزند
- ملا : آقای ترامپ . من خیلی متاسف هستم که به اطلاع شما برسانم بسبب برخی ملاحظات امنیتی ما تصمیم گرفته ایم از جنگ صرفنظر کنیم !
- ترامپ : لبخند پیروزمندانه ای به لب دارد و میگوید : از شنیدن این خبر متاسف هستم مستر ملا نصرالدین . ولی چرا به این سرعت تصمیم تان را عوض کردید ؟
-ملا : راستش آقای ترامپ ما با ارتش مان اینجا توی کافه اینترنت همدان نشستیم وجای تان خالی چند استکان چای کهنه جوش تازه دم خوردیم و چند پک هم به قلیان زدیم و بعد از یک مذاکره دراز مدت استراتشیک ! به این نتیجه رسیدیم که ما نمی توانیم شکم دو میلیون زندانی جنگی امریکایی را سیر کنیم بهمین خاطر است که اعلام آتش بس داده ایم .!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر