دنبال کننده ها

۲۰ شهریور ۱۳۹۶

آقای ترامپ و ملا نصرالدین ....

*- آنچه میخوانید متن گفتگوی تلفنی آقای ترامپ رییس جمهور امریکا با ملا نصرالدین است که توسط اداره امنیت ملی ایالات متحده در اختیار ما قرار گرفته است :

آقای دانولد ترامپ در اتاق کارش نشسته بود و داشت طرح حمله به کره شمالی را بررسی میکرد که تلفن دفترش زنگ زد و از آنور سیم یک آقایی با یک لهجه بسیار غلیظ گفت :
- الو...؟ الو...؟ مستر ترامپ ؟ من ملا نصرالدین هستم و از همدان از داخل یک کافه اینترنتی بشما زنگ میزنم . آقا جان ! من رسما بشما اعلام جنگ میدهم !
- ترامپ : چی گفتی ؟ اعلام جنگ ؟ اعلام جهاد ؟ بسیار خوب مستر ملا نصرالدین . میشود بمن بگویی ارتش شما چند هزار سرباز و جنگجو دارد ؟
- ملا نصرالدین : راستش ....( ملا شروع میکند به چرتکه انداختن و پس از چند لحظه میگوید )خودم هستم . غلامعلی همسایه ام هست . برادر زاده ام غلام قلی هست . آن یکی برادر زاده ام غلامحسین است . آن یکی برادر زاده ام غلامرضا هست .  گارسن کافه اینترنتی همدان هست . به این ترتیب میشویم هشت تا
- ترامپ : من باید بشما بگویم مستر ملا نصرالدین که یک میلیون نفر در ارتش من خدمت میکنندو منتظرند تا من با آنها فرمان بدهم که .....
- ملا نصرالدین : وای ددم وای .....آقای پرزیدنت ، فردا بشما زنگ میزنم
روز بعد آقای ملا نصرالدین دوباره به آقای ترامپ زنگ میزند .
ملا نصرالدین : آقای ترامپ . باید به اطلاع شما برسانم که ما آماده جنگیم . بجنگ تا بجنگیم .
- ترامپ: شما چه نوع سلاحی در اختیار دارید آقای ملا نصرالدین ؟
- ملا نصرالدین : راستش یک پیکان کار سال ۱۳۴۹ .پنج تا موتور سیکلت هوندای جاپونی . یک وانت بار . یک عالمه هم الله اکبر !
- ترامپ : باید به اطلاع شما برسانم مستر ملا نصرالدین که من هفده هزار تانک ، بیست و نه هزار نفر بر زرهی ،  ده هزار کشتی جنگی . بیست و شش هزار هواپیمای بمب افکن  و صدها کلاهک اتمی و بیولوزیکی در اختیار دارم . ضمنا از آخرین تلفن شما تا امروز پانصد هزار نفر به جمع سربازان امریکایی اضافه شده و آماده فرمان من هستند تا هر کجای دنیا که بخواهند خاکش را به توبره بکشند . حالا یک و نیم میلیون سرباز تحت فرمان من است .
- ملا نصرالدین : یا امام زمان ! هی بابام سوخت .... آقای ترامپ من باید با فرماندهان لشکر خودمان برخی مذاکرات استراتشیک  !داشته باشم . فردا دوباره بشما زنگ میزنم
روز بعد دو باره ملا به آقای ترامپ زنگ میزند :
ملا : آقای ترامپ . ما برای جنگ آماده ایم . بجنگ تا بجنگیم !
ترامپ چند لحظه سکوت میکند آنگاه میگوید : مستر ملا نصرالدین !شما بهتر است بدانید که من دهها هزار ازدر افکن  و موشک های زمین به هوا و هوا به زمین و هزاران هواپیمای جنگنده مدرن در اختیار دارم . کاخ سپید و پنتاگون توسط موشک های لیزری حفاظت میشوند . علاوه بر این از دیروز تا حالا ما تعداد رزمندگان ارتش امریکا را به دو میلیون نفر رسانده ایم . با این اوصاف باز هم میخواهید با ما بجنگید ؟
ملا نصرالدین با لکنت زبان میگوید : مستر ترامپ ....مستر ترامپ ...من فردا بشما زنگ میزنم .
صبح روز بعد ملا دوباره به آقای ترامپ زنگ میزند
- ملا : آقای ترامپ . من خیلی متاسف هستم که به اطلاع شما برسانم بسبب برخی ملاحظات امنیتی ما تصمیم گرفته ایم از جنگ صرفنظر کنیم !
- ترامپ : لبخند پیروزمندانه ای به لب دارد و میگوید : از شنیدن این خبر متاسف هستم مستر ملا نصرالدین . ولی چرا به این سرعت تصمیم تان را عوض کردید ؟
-ملا : راستش آقای ترامپ ما با ارتش مان اینجا توی کافه اینترنت همدان نشستیم وجای تان خالی چند استکان چای کهنه جوش تازه دم خوردیم و چند پک هم به قلیان زدیم و بعد از یک مذاکره دراز مدت استراتشیک ! به این نتیجه رسیدیم که ما نمی توانیم شکم دو میلیون زندانی جنگی امریکایی را سیر کنیم  بهمین خاطر است که اعلام آتش بس داده ایم .!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر