آقا ! ما امسال در کالیفرنیا خشکسالی داریم . دو سه ماهی حتی یک قطره باران نباریده بود . اصلا نه پاییز داشتیم نه زمستان . دو سه روزی هم مختصری باران بارید که نه برای فاطی تنبان میشود نه برای ما اهالی محترم و بی گناه کالیفرنیا آب !
ما قرار بود برویم توی مسجدی ؛ کلیسایی ؛ کنشتی ؛ دیری ؛ میکده ای ؛ خراباتی ؛ جایی ؛ دعای باران بخوانیم بلکه کون آسمان سوراخ بشود و چند قطره ای باران ببارد ؛ اما وقتی یادمان افتاد چه بار گناهانی بر دوش ماست و چه پرونده سیاهی داریم ؛ ترسیدیم حضرت باریتعالی غضب بیشتری بفرمایند و همین دو قطره باران را هم از خلایق کالیفرنیایی دریغ بفرمایند . این بود که رفتیم کتاب گرانقدر "ملائکه " نوشته ملا اسماعیل سبزواری را ورقی زدیم و دیدیم بجای رفتن به مسجد و دیر و کلیسا ؛ باید دست به دامان سگ و گاو و موش و مار و چرنده و پرنده بشویم تا از حضرت میکاییل استدعای عاجزانه و استغاثه بکنند شاید دل شان به رحم بیاید ومختصر بارانی برای ما آدمیان بفرستند .
جناب ملا اسماعیل سبزواری میفرمایند :
" ...چون باران دیر شود ؛ حیوان ها و جانوران عرض میکنند خدایا ! به گناهان فرزندان آدم بر ما خشم مگیر . ما هلاک میشویم . باران بفرست "
وقتی مشیت الهی تعلق میگیرد بر نزول باران ؛به میکاییل امر میکند که ابر را بر می انگیزاند و حرکت میدهد و پهن میکند در روی هوا !!و از دریایی که زیر عرش است بقدری که مامور است آب را کیل میکند و بتوسط ملائکه ای چند نازل میکند !
میکاییل به رعد امر میکند" ابر را در فلان بلد ببر و آنجا باران ببار !!"
این رعد ؛ فرشته ای است از مگس بزرگتر و از زنبور کوچک تر ! تازیانه ای بدست دارد که اگر ابر فرمان نبرد بر او می زند و فریاد میکشد !! برق تازیانه اوست و رعد صدای خود آن فرشته است !
آقا ! خدا بسر شاهد است ما این آقای میکاییل را نمی شناسیم . تا امروز هم اسم مبارکش را نشنیده بودیم . لابد همان است که این امریکایی های کون نشور به او میگویند مایکل ! شاید هم خود مرحوم مغفور جنت مکان خلد آشیان آقای مایکل جاکسن باشد که لابد حالا در آسمان هاست و موکل باران شده!!
شما اگر تا امروز گناه کبیره و صغیره ای مرتکب نشده و پرونده تان مثل پرونده آیات عظام و علمای اعلام پاک است و حتی یک لکه خاکستری هم در آن پیدا نمی شود لطف بفرمایید اگر در خانه تان سگی ؛ گربه ای ؛ ماری ؛ ملخی ؛ گرازی ؛ شیری ؛ یابویی دارید ؛ بخواهید که سلام ما را به حضرت میکاییل برسانند و به ایشان عرض کنندکه : جناب آقای میکاییل !حضرت مایکل جان !ما اهالی محترم کالیفرنیا داریم از بی آبی نفله میشویم ها ! دلت میآید دو قطره باران برای مان نمی فرستی ؟ میرویم کفر و کافر میشویم ها !!
خلاصه از ما گفتن بود .
ما قرار بود برویم توی مسجدی ؛ کلیسایی ؛ کنشتی ؛ دیری ؛ میکده ای ؛ خراباتی ؛ جایی ؛ دعای باران بخوانیم بلکه کون آسمان سوراخ بشود و چند قطره ای باران ببارد ؛ اما وقتی یادمان افتاد چه بار گناهانی بر دوش ماست و چه پرونده سیاهی داریم ؛ ترسیدیم حضرت باریتعالی غضب بیشتری بفرمایند و همین دو قطره باران را هم از خلایق کالیفرنیایی دریغ بفرمایند . این بود که رفتیم کتاب گرانقدر "ملائکه " نوشته ملا اسماعیل سبزواری را ورقی زدیم و دیدیم بجای رفتن به مسجد و دیر و کلیسا ؛ باید دست به دامان سگ و گاو و موش و مار و چرنده و پرنده بشویم تا از حضرت میکاییل استدعای عاجزانه و استغاثه بکنند شاید دل شان به رحم بیاید ومختصر بارانی برای ما آدمیان بفرستند .
جناب ملا اسماعیل سبزواری میفرمایند :
" ...چون باران دیر شود ؛ حیوان ها و جانوران عرض میکنند خدایا ! به گناهان فرزندان آدم بر ما خشم مگیر . ما هلاک میشویم . باران بفرست "
وقتی مشیت الهی تعلق میگیرد بر نزول باران ؛به میکاییل امر میکند که ابر را بر می انگیزاند و حرکت میدهد و پهن میکند در روی هوا !!و از دریایی که زیر عرش است بقدری که مامور است آب را کیل میکند و بتوسط ملائکه ای چند نازل میکند !
میکاییل به رعد امر میکند" ابر را در فلان بلد ببر و آنجا باران ببار !!"
این رعد ؛ فرشته ای است از مگس بزرگتر و از زنبور کوچک تر ! تازیانه ای بدست دارد که اگر ابر فرمان نبرد بر او می زند و فریاد میکشد !! برق تازیانه اوست و رعد صدای خود آن فرشته است !
آقا ! خدا بسر شاهد است ما این آقای میکاییل را نمی شناسیم . تا امروز هم اسم مبارکش را نشنیده بودیم . لابد همان است که این امریکایی های کون نشور به او میگویند مایکل ! شاید هم خود مرحوم مغفور جنت مکان خلد آشیان آقای مایکل جاکسن باشد که لابد حالا در آسمان هاست و موکل باران شده!!
شما اگر تا امروز گناه کبیره و صغیره ای مرتکب نشده و پرونده تان مثل پرونده آیات عظام و علمای اعلام پاک است و حتی یک لکه خاکستری هم در آن پیدا نمی شود لطف بفرمایید اگر در خانه تان سگی ؛ گربه ای ؛ ماری ؛ ملخی ؛ گرازی ؛ شیری ؛ یابویی دارید ؛ بخواهید که سلام ما را به حضرت میکاییل برسانند و به ایشان عرض کنندکه : جناب آقای میکاییل !حضرت مایکل جان !ما اهالی محترم کالیفرنیا داریم از بی آبی نفله میشویم ها ! دلت میآید دو قطره باران برای مان نمی فرستی ؟ میرویم کفر و کافر میشویم ها !!
خلاصه از ما گفتن بود .