دنبال کننده ها

۱۲ اسفند ۱۳۹۲

آقای میکاییل ؛ باران بفرست !!

آقا ! ما امسال در کالیفرنیا خشکسالی داریم . دو سه ماهی حتی یک قطره باران نباریده بود . اصلا نه پاییز داشتیم نه زمستان . دو سه روزی هم مختصری باران بارید که نه برای فاطی تنبان میشود نه برای ما اهالی محترم و بی گناه کالیفرنیا آب !
ما قرار بود برویم توی مسجدی ؛ کلیسایی ؛ کنشتی ؛ دیری ؛ میکده ای ؛ خراباتی ؛ جایی ؛ دعای باران بخوانیم بلکه کون آسمان سوراخ بشود و چند قطره ای باران ببارد ؛ اما وقتی یادمان افتاد چه بار گناهانی بر دوش ماست و چه پرونده سیاهی داریم ؛ ترسیدیم حضرت باریتعالی غضب بیشتری بفرمایند و همین دو قطره باران را هم از خلایق کالیفرنیایی دریغ بفرمایند . این بود که رفتیم کتاب گرانقدر  "ملائکه "  نوشته ملا اسماعیل سبزواری را ورقی زدیم و دیدیم بجای رفتن به مسجد و دیر و کلیسا ؛ باید دست به دامان سگ و گاو و موش و مار و چرنده و پرنده بشویم تا از  حضرت میکاییل  استدعای عاجزانه و استغاثه بکنند  شاید دل شان به رحم بیاید  ومختصر بارانی برای ما آدمیان   بفرستند .
جناب ملا اسماعیل سبزواری میفرمایند :
" ...چون باران دیر شود ؛ حیوان ها و جانوران عرض میکنند خدایا ! به گناهان فرزندان آدم  بر ما خشم مگیر . ما هلاک میشویم . باران بفرست "
وقتی مشیت الهی تعلق میگیرد بر نزول باران ؛به میکاییل امر میکند که ابر را بر می انگیزاند و حرکت میدهد و پهن میکند در روی هوا !!و از دریایی که زیر عرش است بقدری که مامور است آب را کیل میکند و بتوسط ملائکه ای چند نازل میکند !
میکاییل به رعد امر میکند" ابر را در فلان بلد ببر و آنجا باران ببار !!"
این رعد ؛ فرشته ای است از مگس بزرگتر و از زنبور کوچک تر ! تازیانه ای بدست دارد که اگر ابر فرمان نبرد بر او می زند و فریاد میکشد !! برق تازیانه اوست  و رعد صدای خود آن فرشته است !
آقا ! خدا بسر شاهد است ما این آقای میکاییل را نمی شناسیم . تا امروز هم اسم مبارکش را نشنیده بودیم . لابد همان است که این امریکایی های کون نشور به او میگویند مایکل !  شاید هم خود مرحوم مغفور جنت مکان خلد آشیان آقای مایکل جاکسن باشد که لابد حالا در آسمان هاست و موکل باران شده!!
شما اگر تا امروز گناه کبیره و صغیره ای مرتکب نشده و پرونده تان مثل پرونده آیات عظام و علمای اعلام پاک است و حتی یک لکه خاکستری هم در آن پیدا نمی شود لطف بفرمایید  اگر در خانه تان سگی ؛ گربه ای ؛ ماری ؛ ملخی ؛ گرازی ؛ شیری ؛ یابویی دارید ؛ بخواهید که   سلام ما را به حضرت میکاییل برسانند  و به ایشان عرض کنندکه : جناب آقای میکاییل !حضرت مایکل جان !ما اهالی محترم کالیفرنیا داریم از بی آبی نفله میشویم ها !  دلت میآید دو قطره باران برای مان نمی فرستی ؟  میرویم کفر و کافر میشویم ها !!
خلاصه از ما گفتن بود . 

۱ نظر:

Unknown گفت...

زآن لحظه که عقل شد خبر دار
دیگر هرگز عصا ، نشد مار

زان دم که به عقل خورد تقّه
دیگر قمرت نگشت شقّه

تا عقل تو گشت چاره جویت
دریا نشکافت پیش رویت

تا عقل تو گشت بر سرت تاج
کس با خر خود نشد به معراج

پس عقل تو گر چراغ گردد
صحرای تو نیز باغ گردد

از آنچه که آدم آزموده‌ست
عقل است که گوهر وجود است

گر عقل به جاهلان سپاری
بندند ترا چو خر به گاری

امروز که هیزم تنوری
زان روست که عقلت از تو دوری

کرده‌ست و نهاده بر سرت شاخ
داده‌ست ترا به دست سلاخ

ای آن که ز عقل برکناری
بی عقل مجوی رستگاری

یا صاحب عقل خویشتن باش
یا چون خر خویش در چمن باش

دوزاری عقل تا نیفتد
بارِ خرِ بی‌نوا نیفتد

م.سحر
۲۰۱۴/۲/۱۷

ارسال یک نظر