شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در کتاب تذکره الاولیا از قول یکی از همعصران عارف پیشه خود - ابو محمد جریری - نکته ای را در توصیف روزگار خیام ( قرن پنجم هجری ) نقل میکند که خواندنی است .
عطار از قول ابو محمد جریری می نویسد :
در قرن اول ؛ معاملت به " دین " کردند . چون برفتند آنهم برفت
در قرن دوم معاملت به " وفا " کردند . چون برفتند آنهم برفت
در قرن سوم معاملت به " مروت " کردند . چون برفتند مروت نماند .
در قرن دیگر معاملت به " حیا " کردند . چون برفتند آن حیا نماند
و اکنون ؛ مردمان چنان شده اند که معاملت خود به " هیئت " و " هیبت " کنند
بدینسان دوران خیام عصری بود که در آن تنها هیئت های مزین اشراف و هیبت های سهمگین زور مندان وسیله پیروزی در معاملت بود .
آیا آن عصر به زمان و زمانه ما شباهت تام و تمام ندارد ؟؟
و براستی زهره شیر میخواهد که در چنان عصر پر هول و هیبتی ؛ شعری چنین سرودن :
گویند بهشت و حور و کوثر باشد
جوی می و شیر و شهد و شکر باشد
پر کن قدح باده و بر دستم نه
نقدی ز هزار نسیه بهتر باشد .
......
گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار !
آوای دهل شنیدن از دور خوش است
و حرف دیگر اینکه : چه دریا دلانی در میهن ما زیسته و چه جان های شیفته ای سر بخاک نیستی سوده اند . یادشان هماره گرامی باد .