دنبال کننده ها

۳ بهمن ۱۳۹۱

آقای عیالوار.......



این هم شعری از زبان یک آقای عیالوار بدهکار !!


من از آن روز که شوهر شده ام
 از گدا نیز گداتر شده ام
عاقلی بودم و مجنون گشتم
 غنچه ای بودم و پرپر شده ام
بس که رقصانده مرا خانم من
 ناخودآگاه چو عنتر شده ام
هم به بقال گذر مقروضم
 هم بدهکار به مسگرشده ام
ظاهرا" شوهر خانم هستم 
باطنا" کلفت و نوکر شده ام
دور از جان شماشب همه شب
 اشک ریزم که چرا''نر''شده ام
هستی ام درره زن رفته به باد
 ایهاالناس عجب خرشده ام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر