هشت سال پیش - با رفیقان - شمال کالیفرنیا- فوریه ۲۰۱۷- خانه گیله مرد
رفیقان :ستار دلدار و بانو- علی مریدی و بانو - بهمن آزادی و بانو - هانری نهرینی و بانو - امیر جابری و بانو - پرویز قلیچ خانی بی بانو-
و صدالبته گیله مرد و بانو همراه قوم وخویش های همسرجان
انگار هزار سال پیش بود . حالا که همگی مان کمی از مرزهای جوانی فاصله گرفته ایم ( البته کمی فاصله گرفته ایم !!)هروقت میخواهیم چنین مهمانی هایی راه بیندازیم یکی مان پایش درد میکند ، آن دیگری تازه از بیمارستان مرخص شده است ، سومی پروستات اش را عمل کرده ، چهارمی چشمانش را بدست جراح سپرده ، پنجمی و ششمی و هفتمی هم پرهیز غذایی دارند نمیتوانند شیرینی وترشی و گوشت قرمز و نمک بخورند !
صاحبخانه هم میگوید مگر میشود سه چهار روز توی آشپزخانه باشم برای سی نفر غذا درست کنم ؟ کو توش و توان ؟
و من مدام شعر حافظ را زمزمه میکنم که :
بیدار شو که خواب عدم در پی است هی !
آشفتگی مبادت از آشوب باد دی
اما بقول استاد شفیعی کدکنی:
پیش از من وتو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران
وین نغمه محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی است آواز باد و باران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر