در سوک معلم شهر ما
اینهفته شهر ما متاسفانه یکی دیگر از معلمان دلسوز و خدمتگزار خود را از دست داد . خانم افسانه دانشور .
خانم دانشور که به فرزندان ما خواندن و نوشتن پارسی میآموخت
بقول سعدی :
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند وبس
مکن تکیه بر ملک دنیا وپشت
که بسیار کس چونتو پرورد و کشت
افسانه خانم دانشور معلم بود . معلم فرزندم آلما هم بود . در دانشگاه دیویس به او خواندن و نوشتن پارسی آموخت
بسیاران دیگری از فرزندان ما را با فرهنگ و زبان پارسی آشنا کرد
دخترم وقتی خبر مرگ نابهنگامش را شنید گریه امانش نمیداد . من صدای گریه اورا پشت تلفن وقتی با مادرش صحبت میکرد می شنیدم
نامش افسانه بود و به فرزندان ما پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک می آموخت .ما در مرگ او مویه نمیکنیم بلکه زندگانی شکوهمندش را پاس میداریم!
فردوسی بزرگوار میفرماید :
همه کارهای جهان را در است
بجز مرگ ، کآنرا در دیگر است
حافظ اما این جهان گذرا و این روزگار پرشتاب را عجوزه ای میداند که به هیچکس وفا نمیکند و عروس هزار داماد است :
مجودرستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزارداماد است
سعدی میفرماید
ای دوست دل منه که در این تنگنای خاک
نا ممکن است عافیتی بی تزلزلی
رویی است ماه پیکر و مویی است مشکبوی
هر لاله ای که میدمد از خاک و سنبلی
نام و یاد افسانه خانم عزیز گرامی وجاوید
و تسلیتی دوباره به همسر و فرزندان و بازماندگان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر