دنبال کننده ها

۱ آذر ۱۴۰۳

من مره قوربان

ما خیال میکنیم هیچ شاعری در تمامی عالم اندازه این رفیق شیرازی مان جناب حافظ من مره قوربان نگفته است
من مره قوربان یعنی اینکه آدم جلوی آینه بنشیند نگاهی به قد و قامت خودش بیندازد و بگوید : فتبارک الله احسن الخالقین!
این آقای حافظ وهمشهری اش سعدی علیه الرحمه هم وقتی غزلی میسرودند و به عالم لاهوت سرک میکشیدند یکهو باد در آستین شان می افتاد و میگفتند : به به ! به به ! چه غزلی ؟!این منم طاووس علیین شده !
حافظ میفرماید :
بدین شعر تر و شیرین ز شاهنشه عجب دارم
که سر تاپای حافظ را چرا از زر نمیگیرد
سعدی هم میفرماید :
من دگر شعر نخواهم‌بنویسم که مگس
زحمتم میدهد از بس که سخن شیرین است
حافظ جان در خود ستایی ‌و منم منم زدن دست شیخ اجل را از پشت بسته است و میفرماید :
حافظ ، چه طرفه شاخ نباتی است کلک تو
کِش میوه دلپذیرتر از شهد و شکّر است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر