در مزرعه دوست
رفیق مان دعوت مان کرد که آقا ! بیایید سر مزرعه ام ، بیایید خربوزه هندوانه ببرید !
ما هم با دوتا از رفیقان ریسه شدیم رفتیم مزرعه اش.دیدیم خدای من ! خربزه هندوانه که هیچ ، هزار جور میوه و سبزی و سبزینه دارد. تا چشم کار میکند دار ودرخت است و جالیز است و باغستان و تاکستان و نهالستان و انارستان و انجیرستان . حتی میوه ای بنام « کونوس» دارد که مختص جنگل های گیلان است .
صندوق عقب ماشین را پر کردیم از هندوانه و خربزه و گوجه فرنگی . آنهم چه خربزه هایی ! از خربزه مشهدی بگیر تا خربزه افغانی و هزار جور خربزه دیگر هر یک به شکلی و رنگی.
آمدیم خانه . دیدیم اول باید سهم همسایگان مان را بدهیم . بدون اینکه سهم همسایگان مان را بدهیم اینها که از گلوی ما پایین نمی روند . رفتیم خانم کیم و خانم هیدر و خانم کاتلین را بقول شما فرنگی ها سورپرایز کردیم . به هر کدام شان خربزه ای دادیم . برای خودمان هم یکدانه خربزه مشهدی و یک گرمک و یک هندوانه و مقدار زیادی هم گوجه فرنگی باقی ماند که جای شما خالی نوش جان خواهیم کرد
اگر شما هم با ما رفیق بمانید و مدام تعریف تمجید مان بفرمایید و محض احتیاط بگویید کله مان مثل کله شاه است ممکن است فردا پس فردا شما را هم برداریم ببریم مزرعه رفیق مان تا هر قدر دل تان میخواهد خربزه و هندوانه و گوجه فرنگی و انار بردارید و دعا به جان آقای گیله مرد بفرمایید !
یکی دوتا عکس از درختان انارش اینجا میگذاریم . انارها هنوز نارسیده بودند و گرنه دمار از روزگارشان در میآوردیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر