رئيس مدرسه تلويزيون كه فريدون مكانيك اسمش بود یک چپ بود. سر كلاس به رضاشاه فحش مى داد و مى گفت قلدر و دزد بود…
من دادم حرف هایش را ضبط کردیم... گزارش دادیم به اعلیحضرت. بازداشتش کردیم. فردایش آقای قطبی زنگ زد و گفت : اگر من يك كاروانسرادار هم بودم شما بايد به من مىگفتيد كه مىخواهم اين الاغ را ببريم از اينجا.
گفتم : شما خوشبختانه يا متاسفانه كاروانسرادار نيستيد، شما پسردائىِ علياحضرت شهبانو هستيد. اگر نبوديد ممكن بود خود شما را هم بازداشت كنيم.
گفتم :کی گفته اداره کنید؟ خوب نکنید، بروید !
بعد رفت باز دوباره علیاحضرت دخالت کرد... و یک ندامتنامه به شاه نوشت که من کوتاهی کردم . نصیری هم نامه رابرد پیش اعلیحضرت و آن شخص آزاد
شد."
( از حرف های پرویز ثابتی مقام امنیتی پیشین )
*******
یا برود ...یا برود
زمانی که رضا قطبی ریاست سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران را بعهده داشت و این تشکیلات نو پا را با قدرت و شایستگی قابل تحسینی اداره میکرد ؛تصمیم گرفته شد یکی از مدیران کاردان و لایق رادیو تلویزیون ملی را از تهران به خوزستان بفرستند تا سازمان رادیو تلویزیون خوزستان را مدیریت کند ؛ اما او به بهانه های گوناگون از رفتن به خوزستان سر باز میزد و دنبال دستاویز و چاره ای میگشت تا همچنان در تهران بماند .
خبر را به گوش قطبی رساندند ، او هم زیر حکم ایشان چنین نوشت :
یا برود یا برود
( یعنی یا برود خوزستان یا اینکه از سازمان رادیو تلویزیون بیرون برود )
در رژیم پیشین سه تن در مدیریت و قاطعیت در تصمیم گیری همتا نداشتند .
نخستین شان نصرت الله معینیان رییس سازمان انتشارات و تبلیغات که بعد ها به وزارت اطلاعات و جهانگردی تبدیل شد ؛ و آن دیگری ابوالحسن ابتهاج رییس سازمان برنامه و بودجه و سومی رضا قطبی .
اگر در دستگاههای ما از کسانی چون قطبی و معینیان و ابتهاج استفاده بیشتری میشد یقین بدانید گرفتار انقلاب و پشمک های بوگندویی مثل خمینی و خامنه ای و آقای لوکوموتیر و موسوی های رنگ وارنگ نمیشدیم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر