آقا ! ما می خواهیم امروز بزنیم به سیم آخر و حرفی بزنیم که مسلما خیلی ها فحش مان خواهند داد . عیبی ندارد ، فحش خورمان ملس است .
حرف مان این است که بسیاری از نویسندگان و شاعران و هنرمندان مان از دور شبیه آدم اند ! یعنی به یک بیماری خاصی مبتلا هستندکه به آن میگویند خود شیفتگی یا بقول فرنگی ها نارسیسم
ما در دوره آن خدا بیامرز شعر های ایشان را می خواندیم وبه به و چه چه می گفتیم و حظ میکردیم
ایشان تشریف مبارک را آوردند و بجای شعر خوانی دو ساعت تمام از مبارزات و از جان گذشتگی های خودشان برای سرنگونی حکومت شاه تعریف و تمجید فرمودند و در پاسخ یکی از بندگان خدا که پرسیده بودند بنظر شمابزرگترین شاعرایران چه کسی است خیلی قاطع و سریع و صریح فرمودند:
ایران فقط دو تا شاعر دارد ! یکی فردوسی است و آن دیگری مو!! ( یعنی خودم )
البته همه این گنده گویی ها - یا گنده گوزی ها - گذشته از خود شیفتگی اهل هنر ؛علت دیگری هم دارد : علت اصلی اش فی الواقع عقب افتادگی و بیخبری جهان سومی است که غافل از همه جا و همه چیز در خم رنگریزی خودمان فرو می رویم و بیرون میآییم و به به و چه چه میگوییم که : این منم طاووس علیین شده
اصلا آقا ! همه تقصیر ها به گردن این واژه بی پدرو مادر " استاد " است
همینکه به یکی بگویی " استاد " فورا یابو بر میداردش و باد توی آستینش می افتد و دیگر هیچ خدا و نا خدایی را بنده نیست
ما هم از روزی که استاد شده ایم
هی پاچه این و آن را می گیریم و برای استادان دیگر تره هم خرد نمی کنیم
ملتفت عرایضم که هستید انشاالله ؟
طرح از : بیژن اسدی پور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر