دنبال کننده ها

۶ فروردین ۱۴۰۳

مادر ایرانی

پسرم بیمار شده بود. سرفه می‌کرد. میگفت یکی دو‌باری هم استفراغ کرده است .
مادرش تلفن کرده بود و داشت برایش نسخه پیچی میکرد . با لهجه غلیظ شیرازی قربان صدقه اش میرفت و می‌گفت :
الهی فدات بشم. لباس گرم بپوشی ها! غذاهای چرب نخوری ها. فلان قرص را حتما بخوری ها. اگر خوب نشدی برو داروخانه ، فلان شربت را بگیر روزی سه بار صبح و ظهر و شب یک قاشق غذا خوری بخور . فراموش نکنی ها!
من داشتم در حال رانندگی به حرف هایش گوش میدادم و میخندیدم.
پسرم خودش پزشک است
May be an image of 2 people
See insights and ads
All reactions:
Siavash Roshandel, Masoud Momen and 80 others

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر