رفته بودیم نوادا.
رفتیم یکی از این کازینوهای سوپر مدرن که میگویند صاحبش یک ایرانی است .
چند دقیقه بعد دیدیم یک ربات سینی بدست جلوی مان ایستاد و غذا ها را جلوی مان گذاشت و چرخی زد و رفت
جای تان خالی ناهار خوشمزه ای خوردیم و ده دلار هم انعام گذاشتیم فقط مانده ایم حیران که این انعام به جیب چه کسی میرود ؟
این روزها وقتی آدم به هتلی میرود و میخواهد شبی در هتل بماند هیچ آدمیزادی پیدا نمی شود به پرسش هایش پاسخ بدهد.همه چیزش کامپیوتری است . اسم و آدرس و کردیت کارتت را میدهی کامپیوتر مابقی کارها را اتوماتیک انجام میدهد، آنگاه کلید اتاقت را به دستت میدهد و میگوید بفرمایید طبقه هشتاد ونهم اتاق شماره چهار هزار و چهارصد و نوزده
وقتی هم میخواهید از هتل خارج بشوید با هیچ تنابنده ای حرفی و سخنی نداری.ساعت خروجت را اعلام میکنی مابقی کارها توسط امام زمان انجام میشود!
میخواهم سری به صحرای کربلا بزنم بگویم حیف آدمیزاد نیست که در چنین هنگامه شگفتی هنوز چشم براه امام زمان است که از سامره یا از چمکران سر در بیاورد و دردهای هزار ساله اش را با خون و خونریزی و کافر کشی التیام ببخشد ؟
واقعا آدمیزاده طرفه معجونی است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر