یک بنده خدایی از ما تقاضای دوستی کرده بود . ما هم رفتیم کندوکاوی بقول شما فرنگی ها در « پروفایل» آقا کردیم ببینیم چیکاره است و چرا ما را لایق دوستی یافته است!
آقا ! چشم تان روز بد نبیند ! دیدیم شش تا زبان میداند . جراح قلب است. ۲۵ فقره لیسانس و فوق لیسانس و دکترا دارد . پروفسور دانشگاه «نیست در جهان »است.رییس کل و پرزیدنت تشکیلاتی است که نام و نشانی ندارد . خلاصه اینکه آنقدر مدرک دکترا و فوق دکترا دارد که باید برویم یک کامیون اجاره کنیم بتوانیم مدارک دانشگاهی آقا را حمل کنیم؟
به خودمان گفتیم : اوه مای گاد ! کی باید برود اینهمه راه را ؟
نشستیم با خودمان فکر کردیم گفتیم : جناب آقای گیله مرد !شما که یکبار همراه آن آقای دوختور موس موس از کنار دیوارهای دانشگاه سوربن رد شده و دکترا گرفته اید چطور است بروید این چرتکه بابای خدا بیامرزتان را پیدا کنید بیاورید بنشینید با فراغ خاطر چهار تا چرتکه بیندازید ببینید برای گرفتن ۲۵ فقره درجه دانشگاهی آیا عمر نوح کفایت میکند یا نه؟
ما یک رفیقی داشتیم که میگفت شاه خدا بیامرز همسایه شان بوده است.
پرسیدیم هیچ خاطره ای از این همسایگی با شاه ندارید ؟
گفت : ای بابا ! صد تا خاطره دارم
گفتیم میشود یکی را برای مان بگویید ؟
گفت : یک شب نشسته بودیم دیدیم زنگ خانه مان را میزنند . وقتی در را باز کردیم دیدیم اعلیحضرت همایونی است . گفتیم : اعلیحضرت بفرمایید تو . بفرمایید در حضور مبارک تان یک استکان چایی بخوریم . اعلیحضرت فرمودند : نه ! این وقت شب مزاحم تان نمی شوم . انشاالله فرصت دیگری خدمت تان میرسم . آمده بودم از شما کمی زرد چوبه بگیرم چون شهبانو دارد قیمه پلوی نذری درست میکند زرد چوبه مان تمام شده است
آقا ! آن آقای پروفسور جراح قلب را که ۲۵ تا مدرک دانشگاهی دارد و میخواهد رفیق ما بشود فراموش کنید . ما خودمان هم همسایه اعلیحضرت همایونی بوده و صد ها خاطره از آن خدابیامرز - که الهی نور به قبرش ببارد - داریم که انشا الله تعالی وقتی از بیمارستان مرخص شدیم و سر جناب ملک الموت کلاه گذاشتیم برای شما تعریف میکنیم .
فقط از خودتان بپرسید این آقای گیله مرد عجب رفیق رفقایی دارد ها !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر