یک روزی خانه یک شیرازی روضه بود . من رفته بودم چایی بخورم . یک نفر که نبیره صاحبدیوان شیرازی بود آن وقت آنجا بود
می گفت: سه هزار تومان پیش فلان شیخ امانت گذاشته ام حاشا کرده است .دین رفت .
خیلی مردم هم قبول داشتند که دین رفت مگر یکنفر که میگفت : چرا پولت را پیش جمشید امانت نگذاشتی که حاشا نکند ؟ دین نرفته ، عقل توبا عقل مردم دیگر از سر شماها رفته .
«چرند وپرند- دهخدا»
**( منظور از جمشید ، ارباب جمشید است که زرتشتی بود و در دوره اول مجلس شورایملی نماینده زرتشتیان ایران بود )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر