یادش بخیر . این رفیق نازنین مان دکتر محمد عاصمی که سالهای سال مجله کاوه را در آلمان منتشر میکرد و رفیقان و هم مسلکان سابق و اسبقش اورا ساواکی میدانستند همیشه میگفت : آدم توده ای مثل آن است که به بیماری سیفلیس مبتلا شده باشد . درست همان زمانی که خیال میکند شفا یافته است سیفلیس اش عود میکند بابای صاحب بچه را در میآورد !
حالا من وقتی یاد داشت های این اکبر آقای گنجی را میخوانم یقین حاصل میکنم که این بنده خدا هم به سیفلیس مبتلاست. البته از نوع اسلامی اش که صد هزار بار از سیفلیس استالینی کشنده تر است .
این اکبر آقا بین همه کشورهای جهان امریکا را انتخاب کرده . آمده اینجا حلوا حلوایش کرده ایم و خیال میکردیم علی آباد هم شهری است. یک قلم هشتصد هزار دلار نقد هم دستش داده اند برود جفتک چارتک بیندازد و برای ما فلسفه بافی کند اما ایشان تا فرصتی گیر میآورند چهار تا جفتک به امریکا و امپریالیسم و شاه و سرمایه داری جهانی می اندازند و دوباره میخزند توی همان لاک اسلامی شان .
خب پدر آمرزیده ! حالا که آمده ای امریکا « نه بیل زده ای نه پایه ، انگورمیخوری در سایه »هیچوقت از خودت پرسیده ای عامل بدبختی و آوارگی میلیون ها انسان و آنهمه خون و نکبت و بی سروسامانی و فلاکتی که در میهن ما کران به کران جاری است چیست ؟
مگر همین اسلام رحمانی جنابعالی نیست که فیلسوفانی چون حضرتعالی و سروش و عبدالعلی بازرگان و فلاسفه نامدار ! دیگر را به تبعید و آوارگی و در یوزگی و مهمل بافی کشانده است
یعنی شما هم به سیفلیس مزمن مبتلا شده ای و خودت نمیدانی اکبر آقا ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر