دنبال کننده ها

۱۶ خرداد ۱۴۰۱

شغل شریف ملایان

….. اهل کرمان از شدت اضطرار اولاد خود را به شال بافی و فرش بافی میفرستند و اگر کامل و استاد شدند دهشاهی اجرت و گرنه سه یا چهار شاهی می گیرند . اگر خطایی دیده شود سوزن به دست آنها میزنند .
خیاطی ولباس دوزی با زنان است . به قیمت خیلی نازل.
از صد خانه یکی قدرت ندارد شب چراغ روشن کند .
بسیاری هستند که چند روز نان نیافته با شلغم یا چغندر - اگر پیدا شود - می گذرانند.
انسان به بازار می‌رود می بیند مردم بیچاره هر یک پاره نمدی پوشیده ، پشته ای از هیزم درپشت از صحرا آورده به جزیی وجه می فروشد و برای این پشته که بیش از دهشاهی نمی فروشد دو روز کار کرده با وجه آن باید امرار معاش کند و مالیات دیوان‌ را بپردازد .
از شدت پریشانی زنان و دخترانی را که به ۹ سالگی رسیده یا نرسیده به مقاطعه می‌دهند یا به اسم صیغه و متعه یا فروش . هر چه بگویی رواست.
در مدرسه نمد مالان و سایر مدارس ، طلبه ها کارشان صیغه دادن زن ‌و دختر است که به خود زن‌ها یا کسان آنها پولی داده زن ها را برای این کار اجاره میکنندوبه مردم صیغه و مقاطعه می‌دهند ….
در مدرسه نمد مالان هر کس که وارد میشود قلیان می‌دهند ، بعد می پرسند زن میخواهی یا دختر جوان ؟
همه جا مردم ایران در فشار جهل و ظلم هستند . ابدا ملتفت نیستندکه انسان هستند و انسان حقوقی دارد .
ملا ها و امرا خواسته اند اینان نادان و مرکب مطیع آنان باشند و انصافا هم خوب به مقصد رسیده اند .
در تمام شهر های ایران طلاب عزب که در مدارس از ۲۵ ساله تا چهل ساله و بیشتر هستند غالبا زن میآورند و متعه می‌دهند . یک شبه یا چند ساعته . ….
در حمام بودم ، یک نفر مرا شناخته پس از تعارفات پرسید :کرمان را چگونه می بینید ؟
گفتم : آدم هایش خوب و بی شرارت اند .اما خیلی پریشان هستند .
گفت : مردم چنان پریشان هستند که نمی توانند مهمان به خانه ببرند . اینکه می بینید زن و دختر می فروشند از روی ناچاری است . بروید بمدرسه نمد مالان ببینید چه محشری است . کرمان باید بیست هزار خروار غله مالیات دیوان بدهد.
در تهران هم حکومت ها حراج است ، هر که بیشتر به شاه و‌وزیر و عمله خلوت و واسطه کار و حرم شاه پول بدهد حکومت به او داده میشود . اخلاق و احوال و سن و سال ابدا فرق ندارد . بچه دهساله یا پانزده ساله حاکم یک ایالتی مثل کرمان و خراسان می شود ‌و جمعیتی بزرگ از گرگان گرسنه به اسم اتباع حکومت با خود به آن ایالت و ولایت می برد و به مکیدن خون رعیت می پردازد .
از : خاطرات حاجی سیاح - سال ۱۲۵۷ خورشیدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر