چه آرزویی داری؟
آدم گاهی مریض میشود . گاهی شاد است ، گاهی دلگیر است. گاهی نمیداند چرا دلگیر است .گاهی حوصله حرف زدن با هیچکس را ندارد . گاهی آنقدر حرف میزند که دیگران به ستوه میآیند و میگویند : میشود خفقان بگیری ؟ میشود خفه خون بگیری! ؟ میشود لال بشوی؟
من هم گاهی بیمار میشوم ، همین حالا که این پرت و پلاها را می نویسم بیمارم . معده ام درد میکند . از بس جوش و جلا زده ام دوباره زخم معده گرفته ام . شب خوابم نمی برد . حوصله هیچکس را ندارم . حوصله خودم را هم ندارم .
امروز یکی از من پرسید چه آرزویی داری؟
می گویم : آرزو دارم به چنان خوابی فرو بروم که وقتی بیدار شدم دیگر نام و نشانی از جمهوری اسلامی و پوتین و سناتور تد کروز نباشد .
من از این سناتور تد کروز بیشتر از آسید علی آقای روضه خوان و آقای کون چون تانک و آقای چکمه بدم میآید .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر