دنبال کننده ها

۸ دی ۱۴۰۰

دکتر صدر الدین الهی در گذشت

بس نامور به زیر زمین دفن کرده اند
کز هستی اش بروی زمین بر نشان نماند
وان پیر لاشه را که سپردند زیر خاک
خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
زنده است نام فرخ نوشیروان به خیر
گرچه بسی گذشت که نوشیروان نماند
خیری کن ای فلان ‌و غنیمت شمار عمر
زان پیشتر که بانگ بر آید فلان نماند
« سعدی»
بامداد امروز استاد ارجمندم دکتر صدر الدین الهی روی در نقاب خاک کشید .
او نویسنده ای بی همتا و انسانی یگانه وفروتن و بی جانشین بود . بی جانشین از این جهت که برای دهخدا و دکتر معین و خانلری و ذبیح الله صفا و عبدالعظیم قریب و مجتبی مینوی و جلال همایی و دکتر محمد جعفر محجوب و فروزانفر و بسیارانی دیگر جایگزینی پیدا نشد .
دکتر الهی بسال ۱۳۱۳ در محله عود لاجان تهران متولد شد . از نوجوانی در روزنامه کیهان بکار پرداخت . تحصیلات دانشگاهی اش را در فرانسه به پایان برد . و در کنار کسانی همچون مصباح زاده و ‌داریوش همایون و هوشنگ وزیری در پیدایش روزنامه نگاری مدرن در ایران نقش بسیار تاثیر گذاری داشت.
او در کنار حسینقلی مستعان و ذبیح الله منصوری از پایه گذاران پاورقی نویسی در ایران بود که بخش مهمی از ادبیات داستانی ایران را شکل میدهد .
یکی از ویژگی های دکتر الهی انجام گفتگوهایی چالشی با سیاستمردان و ادیبان و نویسندگان ایران از جمله سید ضیا الدین طباطبایی ، علی اکبر دهخدا ، دکتر ناتل خانلری ،دکتر محمد معین ، ساعد مراغه ای و کسان دیگری است که هرکدام بصورت کتابی منتشر شده است .
دکتر صدر الدین الهی بهنگام جنگ استقلال الجزایر بیست و هفت بار به آن کشور سفر کرد و در جبهه های جنگ حضور یافت و گزارش هایی برای روزنامه کیهان فرستاد که در نوع خود بی همتاست .
از آثار قلمی دیگری که از او بجا مانده است می توان به این کتابها اشاره کرد :
۱-با سعدی در بازارچه زندگی
۲- دوری ها و دلگیری ها
۳-سید ضیا مرد اول یا مرد دوم کودتا - که شامل گفتگوی طولانی او با سید ضیا طباطبایی است .مردی که عمامه از سر برداشت و کلاه پوستی بر سر گذاشت . مردی که آخرین نخست وزیر احمد شاه شد و به رضا خان وزارت جنگ داد اما بیش از صد روز نتوانست دوام بیاورد و بدست همان رضا خان به تبعید رفت تا بقول خودش از « حضرت اشرف » به یک قالی فروش دوره گرد تبدیل شود .
دکتر صدر الدین الهی از پایه گذاران کیهان ورزشی در ایران است .شصت سال نوشت .سرپرست بخش روزنامه نگاری دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی بود که صدها روزنامه نگار تربیت کرد .
او دلبستگی و شیفتگی بسیاری به سعدی داشت ، علتش این بود که میگفت :
بعد از تمام کردن کلاس اول ابتدایی و پیش از رفتن به کلاس دوم ، پدرم گلستان سعدی را جلوی من گذاشت و گفت : ما این کتاب را برای فارسی می خوانیم . در حقیقت من زبان فارسی را با سعدی یاد گرفتم .
دکتر الهی سعدی را روزنامه نگار زمانه اش میدانست و میگفت :سعدی را بیشتر به این خاطر دوست دارم که او یک روزنامه نگار واقعی در عصری بوده است که اساسا روزنامه نگاری وجود نداشته است .سعدی سفر میکرده ، با آدم ها گفتگو و نشست و برخاست میکرده و همچون همه روزنامه نگار ها کمی شیطنت میکرده ، کمی مبالغه میکرده . کمی هم دروغ میگفته اما دیده ها و شنیده هایش را بیان میکرده است .
دکتر الهی در خاطراتش میگوید :
دلم میخواست به نیروی دریایی بروم .همچنین دلم میخواست رهبر ارکستر سمفونیک بشوم .بعد از اینکه دیپلمم را گرفتم اول رفتم نیروی دریایی امتحان دادم . در امتحان کتبی قبول شدم و قرار شد از من آزمایش چشم بشود .من چون عینک سنگین میزدم با خودم فکر کردم اگر عینکم را بر دارم دیگر جای ایرادی باقی نمی ماند .رفتم توی اتاق . دکتری که باید این آزمایش را انجام میداد مرا نشاند چشم هایم را معاینه کرد . از پایین تابلو شروع کرد که من نتوانستم بخوانم . آمد بالاتر . درشت تر . بالاخره به آن درشت درشته که رسید باز هم نتوانستم بخوانم . گماشته اش را صدا کرد و گفت : دست این آقا را بگیر از اتاق ببر بیرون . ایشان کور است !
برای ارکستر سمفونیک هم به هنرستان موسیقی رفتم . امتحان دادم و همه کارهایم را کردم .آخر سر به امتحان گوش و موسیقی رسیدم . مرحوم خالقی این امتحان را میکرد . مرا نشاند و شروع کرد به زدن نت ها و گفت : اینها را با صدات تکرار کن . اینجا هم هر چه مرحوم خالقی زد من نتوانستم بگویم .
خیلی مودب و محجوب گفت : ببخشید آقا ! شما به درد این کار نمی خورید چون گوش تان نمی شنود .تقریبا کر هستید .
بعد از این رفتم روزنامه نگار شدم .یعنی یک کور و کر!
وقتی چنین کور و کری روزنامه نگار بشود چیز با نمکی می شود . نه ؟
دکتر صدر الدین الهی به من هم محبت و لطف بسیار داشت. در آن پنج سالی که سردبیری روزنامه خاوران را به عهده داشتم از هیچگونه همکاری و راهنمایی خودداری نکرد و بسیاری از سرمقاله های خاوران را نوشت . همواره مرا به نوشتن تشویق میکرد و طنز هایم را بسیار دوست میداشت
یاد و نامش جاویدان باد
May be an image of 1 person

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر