کتاب « تفریح المسائل » هادی جان خرسندی را میخوانم. انگار دارم موش و گربه عبید زاکانی را میخوانم .هم خواندنی است و هم تامل کردنی.
با خواندن کتاب تفریح المسائل آدمیزاد می خندد و آنگاه درنگی میکند و از خود می پرسد : چرا و چگونه به ژرفای چنین خواری و مذلت فرو افتادیم ؟
مقلد جان ، اگر یک مجتهد مرد
وجود نحس او را مرده شو برد
برو دنبال آنکه زنده باشد
که از تاپاله بهتر سنده باشد
ندارد حرف آنها آنچنان فرق
که در بول اند و غایط هر دوتا غرق
یکی گوید بخور گه را به انگشت
یکی گوید بخور یکباره با مشت
تو تا از کف ندادی اشتها را
عمل کن رهنمود هر دو تا را ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر