دنبال کننده ها

۲۲ بهمن ۱۳۹۹

آقای سارق الاقوال

این آقای آسیب شناس وطنی که « سارق الاقوال » نامش نهاده اند گاه و بیگاه با فرومایگی مطلق چماقی به دست می‌گیرند و بی هیچ آزرمی بر سر مصدق میکوبند و با ردیف کردن مشتی دروغ و یاوه چنان جانبداری عاطفی ابلهانه ای همراه با اغراض حقیر شخصی از رژیم پیشین میفرمایند که گویی در سقوط آن نظام نه خودکامگی های شاه شاهان ! بلکه مصدق دست داشته است .
من وقتی فرمایشات جناب سارق الاقوال- یا بقول هادی، آقای میر موس موس - را میخوانم بیاد میرزا مهدی خان سپهر «لسان الملک » می افتم که در باره قتل امیر کبیر در کتاب ناسخ التواریخ چنین نوشته بود « پس از یک اربعین که میرزا تقی خان در قریه فین روز گذاشت ، از اقتحام حزن و ملال ، مزاجش از اعتدال بگشت ، سقیم و علیل افتاد و از فرود انگشتان تا فراز شکم رهین ورم گشت و شب دوشنبه هیجدهم ربیع الاول در گذشت »
بیجهت نیست که مجد الاسلام کرمانی در باره تاریخ نویسی جناب لسان الملک شعری چنین سروده است:
به تاریخ جهان میرزاتقی رید
از آنکه خواست تاریخی نویسد
لسان الملک از آن دادش لقب شاه
که تا خود ریده خود را بلیسد
رضا قلی خان هدایت نیز در روضه الصفا قتل ناجوانمردانه امیر کبیر بدست سلطان صاحبقران را اینچنین ماستمالی فرموده است :
« میرزا تقی خان در فین کاشان که به نزاهت معروف است ماهی دو موقوف همی زیست و بواسطه تسلط نقم! و تقلب سقم (شدت اندوه و فشار خون! ) در شب جمعه هیجدهم ربیع الاول جهان فانی بدرود کرد ( روضه الصفا- جلد دهم )
حالا باز خدا پدر این آقای سارق الاقوال آسیب شناس را بیامرزاد که نمیگوید « مصدق در احمد باد زیست و به سبب برق گرفتگی در گذشت»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر