دنبال کننده ها

۶ آذر ۱۳۹۹


مارادونا
مارا دونا در گذشت . شصت ساله بود . همشهری ما هم بود . در بوینوس آیرس هیچ آدمیزادی قدر و منزلت او را نداشت . نه چه گوارا ، نه اوا پرون ، و نه حتی خورخه لوییس بورخس . او یک اسطوره بود . اسطوره ای که قلب و روح و جان و جهان پیر و جوان را تسخیر کرده بود .
من در سال ۱۹۸۶ در بوینوس آیرس بودم . روزی که آرژانتین جام جهانی را برد در سراسر کشور شاهد انفجار شادی و نور بودم . آنجا بود که مارادونا قدر و منزلتی در حد خدایان اسطوره ای یافت .
مارا دونا بعد ها گرفتار اعتیاد شد . رنج بسیار کشید . دچار چنان افسردگی و روانپریشی شد که سر انجام کارش به بیمارستان روانی کشیده شد . اما همچنان اسطوره ماند .
روزی که داشت از بیمارستان مرخص میشد رو به خبرنگاران کرد و گفت : اینجا آدمهای زیادی هستند که براستی دیوانه اند، یکی میگوید من چه گوارا هستم همه باور می‌کنند، یکی میگوید من گاندی هستم همه باور می‌کنند، ولی وقتی من میگفتم من مارادوناهستم همه به من می‌خندیدند و میگفتند : هیچوقت، هیچکسی، مارادونانمیشود ...
و من از مردم خجالت میکشم که چه بر سر خودم اورده ام..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر