این آقای رشید وطواط اهل شعر و شاعری بود .نویسنده و زبان شناس هم بود . در زمان خوارزمشاهیان زندگی میکرد . چون هیکل ریزه میزه ای داشت اسمش را گذاشته بودند وطواط . یعنی خفاش!
این آقای خفاش زبان تند و تیزی داشت . گهگاه امیران و وزیران و خواجگان را با هجوی و دشنامی مشتمال میداد. البته یک عالمه مدح نامه و خایه مال نامه هم برای امیران و وزیران و خواجگان سروده است. شعرهایش چنگی به دل نمیزند اما کتاب معروفی دارد در اسلوب شعر و شاعری . نامش حدایق السحر فی دقائق الشعر .
بگمانم نسخه بدل همان طلا در مس براهنی است .
این آقای خفاش دیوانی دارد با هشتهزار و پانصد و شصت و سه بیت که در زمان آقای طاغوت رحمه الله علیه! چاپ شده است.
این آقای وطواط گاهی که از هجو امیران و وزیران و وکیلان خسته میشد گریبان شاعران زمانه اش را میگرفت و مشتمال شان میداد .
این دو بیت یکی از همان مشتمال های اوست:
شاعران زمانه دور از تو
همه دزد و دغا و زن مزدند!
بیت و مضمون و وزن و قافیه را
این از آن ، آن از این همی دزدند!
خداوند رحمت واسعه اش را از این آقای خفاش دریغ نفرمایند ! آمین .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر