دنبال کننده ها

۲ آذر ۱۳۹۷

آقای مربوطه


آقای مربوطه
آقای مربوطه مقداری پول به آقای نامربوطه قرض داده است .
آقای نامربوطه پول را گرفته است و چاله چوله های زندگی اش را پر کرده است
دو سه سالی از این ماجرا گذشته است، حالا آقای مربوطه پولش را میخواهد تا چاله چوله های زندگی خودش را پرکنداما هر چه خودش را به در و دیوار میزند و عجز و لابه میکند آقای نامربوطه انگار نه انگار. پول را خورده است و یک لیوان آب هم رویش .
آقای مربوطه دیروز آمده بود سراغ من . کاردش میزدی خونش در نمیآمد . خیلی عصبانی بود .
پرسیدم : چی شده آقای مربوطه ؟
گفت : این پدر سوخته سه چهار هزار دلار پول از ما گرفته و پس نمیدهد . تا کنون ده بار تلفن کرده و خواهش و استغاثه کرده ام که پدرت خوب مادرت خوب چرا این یکشاهی صناری را که بشما داده ام پس نمیدهی ؟ من خودم هزار جور بد بختی دارم ، هزار جای کارم لنگ است . جوابم داده است که هر وقت ترا دیدم پولت را میدهمI pay you when I see you
میگویم : خب ، این که خبر خوبی است ، لابد همین امروز فردا می بیندت و پولت را میدهد . اینکه دیگر جلز و ولز کردن ندارد !
میگوید : تو که نمیشناسیش . این پدر سوخته کور است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر