دنبال کننده ها

۵ اردیبهشت ۱۳۹۶

اگر شاه بودم ....

می پرسم : اگر شاه قدر قدرتی بودی چه کار میکردی ؟
میگوید : اولین کاری که میکردم این بود که هر چه شاعر و نویسنده و روشنفکر و روضه خوان و هنرمند را میریختم توی دریا تا زمین از لوث وجود شان پاک شود !
میگویم : این بیچاره ها نه سر پیازند نه ته پیاز . مگر چه کرده اند که مستوجب چنین عقوبتی جانفرسایند ؟ دیواری کوتاه تر از دیوار انها پیدا نکرده ای ؟
میگوید : همه بدبختی های ما زیر سر اینهاست . هر چه میکشیم از دست همین هاست . اگر اینها نبودند ما سرنای خودمان را میزدیم و ماست خودمان را میخوردیم و مجبور نبودیم  زیر سایه آیات عظام و علمای اعلام ! زندگی کنیم .
میگویم : مگر تو از نسل تیمور هستی ؟
میگوید : کدام تیمور ؟
میگویم : تیمور لنگ . همان که وقتی بغداد را تصرف کرد اولین کارش این بود که هر چه شاعر و مداح و ملا و رمال و روضه خوان و اهل علم بود جملگی را به دجله انداخت و گفت اینان نعمت خدا را حرام میکنند . لاجرم خلایق از شر وجود شان بیاسودند .
میگوید : نمیدانم . شاید از نسل تیمور باشم . خودت از کدام قوم و قبیله ای ؟
میگویم : از قبیله آدمخواران صفوی .  از نسل چگین ها .  همانها که به فرمان قبله عالم ؛ آدمها را زنده زنده می خوردند .  زنده خواران جناب شاه عباس کبیر !!
میگوید : پس هر دوی ما از یک قماشیم . از یک قوم و قبیله ایم .حالا بگو ببینم اگر تو شاه بشوی جه کارها خواهی کرد ؟
میگویم : من یک رفیق نویسنده ای دارم که کشک را خیلی دوست دارد . میروم با رفیقم یک عالمه کشک میخرم و  می نشینیم کشک مان را می سابیم . 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر