یادی از کیارستمی
..... وقتی در سال 1991 برای فیلم " سند باد " در کالیفرنیا بودم ؛ دانشگاه یو. سی ال. ای برنامه نمایش فیلم های ایرانی گذاشته بود . از ایران هم عده ای را دعوت کرده بودند که کیا رستمی و مهرجویی هم جزو آنها بودند . فیلم " ابر قدرت ها " ی من هم در آن جشنواره برای نخستین بار به نمایش در آمد و من اولین بار فیلم خودم را آنجا دیدم .
من و کیارستمی و دیگر بچه ها با هم رفتیم به سالن . دم در سینما پرویز صیاد و جمعی دیگر با پلاکارد ایستاده بودند و شعارشان این بود که این جشنواره را جمهوری اسلامی راه انداخته است و از همه می خواستند که جشنواره را تحریم کنند .
عباس کیا رستمی پرویز صیاد را می شناخت و وقتی او را دید پلاکارد را از دستش گرفت و به او گفت : " من اینجا می ایستم و این پلاکارد را نگه میدارم ؛ تو جای من برو توی سالن و بنشین فیلم ها را ببین ؛ اگر بعد از دیدن فیلم باز هم خواستی این پلاکارد را نگه داری آن را به تو میدهم . تو که فیلم ها را هنوز ندیده ای ؛ برای چه مرا محکوم میکنی ؟
من و کیارستمی و دیگر بچه ها با هم رفتیم به سالن . دم در سینما پرویز صیاد و جمعی دیگر با پلاکارد ایستاده بودند و شعارشان این بود که این جشنواره را جمهوری اسلامی راه انداخته است و از همه می خواستند که جشنواره را تحریم کنند .
عباس کیا رستمی پرویز صیاد را می شناخت و وقتی او را دید پلاکارد را از دستش گرفت و به او گفت : " من اینجا می ایستم و این پلاکارد را نگه میدارم ؛ تو جای من برو توی سالن و بنشین فیلم ها را ببین ؛ اگر بعد از دیدن فیلم باز هم خواستی این پلاکارد را نگه داری آن را به تو میدهم . تو که فیلم ها را هنوز ندیده ای ؛ برای چه مرا محکوم میکنی ؟
از یاد داشت های دکتر نور الدین زرین کلک
بررسی کتاب - شماره 86- تابستان 1395
بررسی کتاب - شماره 86- تابستان 1395
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر