دنبال کننده ها

۱۱ شهریور ۱۳۹۲


ما ...وبچه ها...


يكى از مشكلاتى كه ما ايرانيهاى خارج از كشور داريم ، اين است كه فرزندان ما  زبان ما را نمى فهمند وما زبان آنها را .
منظورم اين است كه : اگرچه فرزندان ما  با ما و در خانه ى ما زندگى ميكنند ، اگرچه روى يك ميز ناهار و شام و صبحانه مى خوريم ، اگرچه گهگاهى همراه ما به رستوران ايرانى مى آيند ، و اگر چه عيدى ، چهارشنبه سوري يى ، يا شب يلدايى ، با ما به جشن ايرانى ها مى آيند ، اما نگاه آنها به زندگى ، به انسان ، به جهان و پيرامون ، با نگاه ما متفاوت است .
ما ايرانى ها  قضا قدرى هستيم ، معتقديم تا خدا نخواهد برگى از درخت نخواهد افتاد !. دوستى هامان پي و پاى حسابى ندارد .بى دليل دوست و بى جهت دشمن ميشويم ! .زياده خواه هستيم . يك روده ى راست توى شكم مان نيست . همه دان هيچى ندانيم . همه مان سياستمداريم . اقتصاد دانيم . پزشكيم . روانشناسيم . از همه چيز سر در ميآوريم . و خلاصه اينكه  معجون عجايب و غرايبى هستيم كه در طبله ى هيچ عطارى پيدا نميشود .
اما بچه هايمان ؟ بچه هايمان مثل آب زلالند . دروغ و حقه بازى بلد نيستند . قضا قدرى نيستند . اهل زبان بازى و من بميرم تو بميرى نيستند . هرچه مى نمايند همان اند .و اهل دروغ هاى مصلحت آميز و راست فتنه انگيز نيستند .
ما ايرانى ها  آدم هايى هستيم كه هميشه ى خدا  دل مان از زبان مان جداست . يعنى به زبان ساده تر : آنچه را كه بر زبان مى آوريم  همان چيزى نيست كه توى دل مان داريم .ساده تر بگويم ؟ ريا كاريم .بله ، ريا كاريم . و اين ريا كارى آنچنان در تار و پود وجود و هستى و فرهنگ و شخصيت و منش و كنش ما ريشه دوانيده كه ديگر براى مان به صورت عادى در آمده است .
ما حالا بيش از سی سال است كه در سراسر دنيا پراكنده شده ايم ، بچه هايمان حالا براى خودشان كسى شده اند و فرهنگ و منش ديگرى را با خود حمل ميكنند . همين بچه هاى ما  چنان به چشم بيگانه به ما نگاه ميكنند كه انگار نه انگار از بطن خود ما بوجود آمده اند . چرا چنين است ؟ براى اينكه كنش و منش ما  براى آنها ناشناخته است !. براى اينكه نمى توانند از چند گانگى شخصيت ما سر در بياورند . ما براى آنها يك معماى حل نا شده ايم ! يك علامت سئواليم . يك اماى بزرگ هستيم .
ما حالا بيش از سی سال است كه به همه ى دار و ندارمان  چار تكبير زده ايم و در كشور هاى مختلف دنيا ، براى خودمان  خانه و زندگى و كسب و كار داريم . اما بچه هايمان  با حيرت و ناباورى نگاه مان مى كنند ، آنها مى بينند كه ما امروز با فلان آقاى ايرانى ، يا فلان خانواده ى هموطن ، چنان دوست جان جانى هستيم كه انگار يك روحيم در دو بدن ! ميرويم و مى آييم و هفته اى هفت روزش را توى خانه ى همديگر هستيم ، با هم به مسافرت ميرويم ، با هم به سينما ميرويم  و با هم آنچنان عياقيم كه در دل مان را  مثل صحراى مورچه خورت ، براى همديگر باز مى كنيم و گفته ها و نا گفته ها را باز مى گوييم . اما ، فردا و پس فردا  چنان با هم دشمن ميشويم كه سايه ى همديگر را با تير ميزنيم  و دل مان مى خواهد كه سر به تن طرف مقابل مان نباشد .
بچه هاى ما  نه از آن دوستى رياكارانه سر در مى آورند نه از اين دشمنى بى سبب . آنها چون اهل ريا و دروغ و حقه بازى و كلك و دودوزه بازى و اينجور بامبول ها نيستند ، با حيرت و نا باورى به ما و به رفتارهاى اجتماعى ما نگاه مى كنند ،
آنها مى بينند كه ما مدام ، از سعدى و مولوى و حافظ و ناصر خسرو و ديگران ، اشعار بالا بلندى  در ستايش دوستى و راستى و مردانگى و مروت و عطوفت و گذشت و بخشش مى خوانيم  و مدام از عشق و محبت و " با دوستان مروت و با دشمنان مدارا " سخن مى گوييم ، اما ، در عمل  مى بينند كه ما نه تنها مدارا با دشمنان ، بلكه مدارا با دوستان را هم به پشيزى نمى گيريم ، اين است كه آنها  به ما و به فرهنگ ما  به ديده ى ترديد و گاه تحقير نگاه ميكنند و سعى مى كنند از ما و فرهنگ ما فاصله بگيرند .
زندگى در غرب . بخصوص در امريكا . اگر هزار و يك عيب و ايراد تويش باشد ، دستكم اين حسن را دارد كه به بچه هاى ما آموخته است همانگونه كه هستند بنمايند ، يعنى ريا كارى و دروغ و دغل توى كارشان نيست ، اهل ملاحظه كارى و لاپوشانى و چاچول بازى و اينجور دوز و كلك ها نيستند ، از دوستى بى دليل و دشمنى بى سبب چيزى نميدانند .همان اند كه هستند . برخلاف خود ما كه : همان نيستيم كه مى نماييم !
ايا زمان آن نرسيده است كه از فرزندان مان " درس زندگى " بياموزيم ؟؟!!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

آقای رجب نژاد! کامنت زیر را برای » گویای من « فرستادم . ولی انگار fه بلای سانسور گرفتار شد. در صورت امکان و اگر صلاح می دانید ُ زحمت درج اش را در گویای من » بکشید.
به گمانم پاسخ مناسبی برای ابوابجمعی علی میر موس موس خواهد بود.

هموطنان عزیز ! طبق اطلاع ِواصله ، از زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون ، برخی از اعضاء ناقلای جبهه ی ملی ایران ، در سازمان« سیا » نفوذ کرده و شب و روز در کار جعل سند علیه « قیام ملی 28 مرداد » هستند.
این اعضاء جبهه ملی ایران ، آنچنان در دولتمردان آمریکا نفوذ کرده اند که هر از گاه ، یکی از رؤسای جمهور امریکا و معاونش ، بابت ِ« قیام ملی » موسوم به « کودتای 28 مرداد » ، از مردم ایران پوزش می طلبند .
سراغ به آن نشان که ، در همین چند روز پیش، از سوی مسئولان سازمان « سیا» ( یعنی همان نفوذی های جبهه ملی ایران ) اطلاعیه ای انتشار یافت که برای چندمین بار بر دروغ کودتای 28 مرداد صحه گذاشته بود ! اما ، شرق بداند ! غرب بداند ! حقیقت زیر ابر پنهان نمی ماند! کودتای 28 مرداد ، در واقع « قیام ملی 28 مرداد » بود!!

هموطنان عزیز ، به ویژه جوانان غیور ایران !
بدانید ، وقتی مورخ نستوه ما می گوید که دکتر مصد ق خودش علیه خودش کودتا کرد، سازمان « سیا» بسیار بیجا می کند که از این شکر های زیادی می خورد . به قول معروف : طالقانی هم خودش مرد!

mohammad nejati گفت...

زود است در مورد این بچه ها بخواهیم صحبت کنیم اما من در هندوستان ورژن قدیمی این بجه ها را دیده ام که پدران و مادرانشان 1000 سال پیش از طریق هرمز وارد گجرات شدند. اجاقلان منظورم همین پارسی های مومبای و سایر شهرهای هندوستان است, آنها ایران و عریستان را به یک چشم می بینند. آنها فکر می کنند مردم مثلا در تهران دور چیزی می چرخند و سنگ پرت می کنند و البته شاید حق با آنان باشند. چرا که نه!

ارسال یک نظر