.... در سفر نوروزی یزد از دوست با صفا و و با ذوق - عباس استادان- شنیدم : حاجی میرزا محمد رضا (معروف به آیت الله ) روزی از بازار میگذشت . در راه به حسین خان بچاق چی که از لوطیان و قداره بندان بود بر خورد .
از حسین خان پرسید : حالت چطوره ؟؟
حسین خان گفت : دعا گویم !
حاجی بر آشفت و گفت : دعا گویی که کار ما بود !
حسین خان هم بلافاصله گفت : بله ! دزدی هم کار ما بود !!
۱ نظر:
وطن امروز اسیر دو سه تن بی وطن است
انهدام وطن از نکبت این چند تن است
این یکی لاشخور و آن دگری جغد سیاه
این یکی مرده خور و آن دگری گور کن است
آن شده پیشنماز چمن دانشگاه
واقعا قصه ی او قصه خر در چمن است
عطش قاضی اسلام بنازم که چنین
تشنه خون جوان و بچه ومرد و زن است
حاکم شرع به حیوان عجیبی ماند
که دمش گاو و تنش خوک و سرش کرگدن است
هیات حاکم ما هیات خیرات خوری ست
هیات دولت ما هیات زنجیرزن است
تا که باشد وطنم دست دو تن تعزیه خوان
همه جا قتل حسین و حسن است
روزگاری که وطن غصب کفن دزدان است
عجبی نیست اگر مرده ما بی کفن است
می زند خون جوانان وطن موج هنوز
این چنین است که لب تشنه و خونین بدن است
مملکت داری از این قوم چه داری تو امید
که در اندیشه جیب و شکم و خیک تن است
بر نیاید ز بز و بزمچه خرمن کوبی
کار بر عهده گاو نر و مرد کهن است
شده هر بی خردی صاحب یک دسته قشون
هر خطاپیش، رئیس دوسه تا انجمن است
این یکی دشمن شعر و گل و موسیقی و عشق
آن یکی دشمن ملیت و خصم سنن است
بلبلان را همه کشتند به فتوای فقیه
حالیا وقت نوا خوانی زاغ و زغن است
حد شرعی به گل لاله و نرگس زده است
حاکم شرع که غارتگر دشت و دمن است
سرزمین گل و بلبل به چه روزی افتاد
بلبل آن وزغ است و چمن آن لجن است
مجلس ختم قناریست، بیا ای قاری
که کنون نوبت تو طوطی شکر شکن است
این چه بوییست که از زیر عبا می آید
که چنین باعث دلسردی مشک و ختن است
داده بودند خبر بت شکنی می آید
بت شکن آمد و دیدیم که پیمان شکن است
مذهب رهبر اگر بی وطنیست
سجده بر خاک وطن مذهب و آئین من است
(هادی خرسندی)
ارسال یک نظر