یکی از روزنامه ها نوشته بود : "پیر زنی جوانی را کشت "
خیلی تعجب کردیم . چون شنیده بودیم جوان ها پیر زن خفه میکنند . شرح خبر را خواندیم :
- پیر زنی به بانک میرود تا پولی پس انداز کند . منتها " پس اندازش " با دیگران فرق داشته است . روبروی باجه خم میشود تا فرمی را بردارد و پر کند . اما خالی میکند ! به عبارت ادبی پرنده ای نوا خوان از پشتش به پرواز در میآید .جوان کارمندی که پشت باجه مشغول صرف چای بود ؛ یکدفعه ؛ میزند زیر خنده ! قند توی گلویش گیر میکند و راه نفس اش را می بندد . خلاصه ؛ عمر و جوانی اش به باد میرود .
بعد از این ماجرا باز هم خیلی از معمرین برای انجام دادن بعضی از کار ها بی هوا خم میشوند و ما هم احتیاطا چای مان را بدون قند میخوریم !!
" عمران صلاحی "
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر