دنبال کننده ها

۷ فروردین ۱۳۹۱

ديوان بلخ.....


مسافرى در شهر بلخ ، جماعتى را ديد كه مردى زنده را در تابوت انداخته به سوى گورستان مى برند !! وآن بيچاره فرياد مى زند وخدا و رسول را شفيع ميآورد كه :
اى خلايق ! من زنده و سالمم . چگونه مى خواهيد زنده اى را به خاك بسپاريد ؟!!
گاه فرياد ميزد و گاه اشك ريزان التماس ميكرد ، اما ملايانى چند ، كه از پس تابوت روان بودند بى توجه به ناله ها و فرياد ها و استغاثه هاى او به مردم مى گفتند :
-- ملعون دروغ مى گويد !. مرده است !! .
مسافر ، حيرت زده ، حال و حكايت را پرسيد . گفتند :
-- اين مرد فاسق و فاجرى است بسيار ثروتمند و بدون وارث ، چندى پيش كه به سفر رفته بود چهار شاهد عادل خدا شناس در محضر قاضى بزرگ شهادت دادند كه مرده است و قاضى نيز به مرگ او حكم كرد و يكى از مقدسين شهر زنش را گرفت و اموالش را تصاحب كرد !!. اكنون ، ملعون بازگشته ، ادعاى حيات مى كند ! حال آنكه ادعاى مردى فاسق در برابر شهادت چهار نفر عادل خداشناس مسموع و مقبول نيست !! . اين است كه به حكم قاضى به گورستانش مى برند چرا كه دفن ميت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا جايز نيست !!! .
........" از داستان هاى عاميانه "

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر