خوش می رو !
اگر کسی دیگر را یابی
دست به گردن او در آور
و اگر کسی دیگر را نیابی
دست به گردن خویش در آور ...!!
ابا یزید به حج چون رفتی ؛ مولع ( حریص ) بودی به تنها رفتن .
نخواستی که با کسی یار شود .
روزی شخصی را دید که پیش ؛ پیش او می رفت
در او نظر کرد
در سبک رفتن او ؛ ذوقی او را حاصل میشد !
با خود متردد شد که :
- عجب ! با او همراه شوم ؟
شیوه تنها روی را رها کنم که خوش همراهی است ؟؟-
باز میگفت که :
- با حق باشم رفیق !
باز میدیدم که ذوق همراهی آن شخص می چربید بر ذوق رفتن به خلوت .
در میان مناظره ماتده بودم که : کدام اختیار کنم ؟
آن شخص رو را پس کرد و گفت :
- نخست تحقیق کن که منت قبول میکنم به همراهی ؟؟!!
او در این عجب فرو رفت با خود که :
- از ضمیر من ؛ چون حکایت کرد ؟ -
آن شخص گام تیز کرد .
از مقالات شمس تبریزی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر