دنبال کننده ها

۱۰ شهریور ۱۳۸۸

بار سنگين تاريخ .......

* ما ؛ بعنوان يک قوم يا " ملت " ؛ از آغاز ؛ گرفتار اهورامزدا و اهريمن ؛ و زندانی " نيک و بد " و " خير و شر " بوده ايم .
هر چيز و هر کار ؛ يا خوب است يا بد .يا سفيد است يا سياه . حد وسط و خاکستری وجود ندارد .از اين بابت بمعنی فرنگی کلمه " مانوی " هستيم .

برای همين ؛ هستی شناسی ما اخلاقی ؛ و ادبيات کلاسيک مان سرشار از درس اخلاق است .....
در رابطه با همديگر هم همينطور . نويسنده های ما در همين سنت ؛ حرفه نويسندگی را با شغل دادستانی يا وکالت عوضی ميگيرند . دادستان يا وکيل مدافع جمعی يا توده ای هستند بر ضد گروهی ديگر .

مفهوم جديد " تعهد " ؛ و دشمنی ديرين ملت و دولت ؛ شاه و رعيت نيز اين نقش سياسی - اجتماعی نويسنده را تشديد ميگرد و ميکند .

از اين گذشته ؛ برای پوشاندن و نديدن فقر و بی مايگی و بيچارگی امروز ؛ به تاريخ رو ميآوريم و شکوه و بزرگی گذشته را می ستاييم .
ديروز مان وسيله ای است برای فرار از امروز .
بار تاريخ تا چه اندازه بر دوش ما سنگينی و پای رفتن مان را خسته ميکند .

" شاهرخ مسکوب "
" روز ها در راه ...."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر