همسایه ها -
همسایه دست راستی مان از هاییتی آمده است .در یک شرکت کامپیوتری کار میکند . یک دختر ده دوازده ساله و یک دختر هفت هشت ساله دارد .هر دو زیبا و سیاه.
سالی ماهی یکبار همدیگر را اتفاقی می بینیم و سری تکان میدهیم و والسلام .
همسایه دست راستی مان هر دو سه ماه یکبار ، یک ماشین تازه میخرد . ماشین های گرانقیمت .
روزهای یکشنبه ماشین ها رااز گاراژ درمیآوردومیگذارد جلوی خانه اش . هی با آنها ور میرود . هی روشن و خاموش شان میکند . هی گرد وغبارشان را میگیرد .
بعدش می نشیند گوشه ای و با نگاه کردن به ماشین هایش حظ میکند . هر هفته کارش همین است . تفریح اش همین است
بیچاره انسان جهان سومی !!
سالی ماهی یکبار همدیگر را اتفاقی می بینیم و سری تکان میدهیم و والسلام .
همسایه دست راستی مان هر دو سه ماه یکبار ، یک ماشین تازه میخرد . ماشین های گرانقیمت .
روزهای یکشنبه ماشین ها رااز گاراژ درمیآوردومیگذارد جلوی خانه اش . هی با آنها ور میرود . هی روشن و خاموش شان میکند . هی گرد وغبارشان را میگیرد .
بعدش می نشیند گوشه ای و با نگاه کردن به ماشین هایش حظ میکند . هر هفته کارش همین است . تفریح اش همین است
بیچاره انسان جهان سومی !!