دنبال کننده ها
۸ خرداد ۱۳۸۹
۳ خرداد ۱۳۸۹
۱ خرداد ۱۳۸۹
دل شیر میخواهد ....
۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
عمو سام و چک هفت سنتی ....!
۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹
ارسال شده در پاسخ به چند سئوال | بیان دیدگاه »
سنده فقط یک تکه سنده است
19/05/2010س- ن- د- ه: سنده
سنده فقط یک تکه سنده است
یکی دو حلقه ی گل که چیزی نیست
سنده را در هزار و یک حلقه ی گل هم که غرق کنی
باز فقط یک تکه سنده است.
سنده را حتی اگر روی چشم رهبرتان بنشانید
باز همان یک تکه سنده است.
رهبرتان که کیر ِ سگ ِ قشنگ ِ همسایه ی ما هم نیست
سنده را حتی اگر ور ِ دست ِ خدای قهّارتان بنشانید
همان است که گفتم
همان «باز فقط یک تکه سنده است»
و هیچ سنده ای
چه در بارگاه شما جاکش ها
چه در بارگاه خدای قحبه تان
هیچ وقت
عطر گل نمی گیرد.
۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۹
ولی جنگل نمیمیره .....
۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹
عمامه .....!!
۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹
چکونه میتوان پولدار شد ....
هیچکدوم نشد، از بیپولیبابات درمیاد!!!!
۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹
محمدرضا شفیعی کدکنی
"آنک شبِ شبانۀ تاريخ پر گشود
آنجا نگاه کن
انبوهِ بيکرانۀ اندوه!
اوه!..."
"...زاغان به رویِ دهکده، زاغان به روی شهر
زاغان به رویِ مزرعه، زاغان به رویِ باغ
زاغان به رویِ پنجره، زاغان به رویِ ماه
زاغان به روی آينه ها،
آه!...
از تیره و تبار همان زاغ
کش راند از سفینه خود نوح
اندوه بیکرانه و انبوه.
...زاغان به روی برف
زاغان به روی حرف
زاغان به روی موسقی و شعر
زاغان به روی راه..."
:
"...زاغان به روی هر چه تو بينی
از نور تا نگاه
۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
هرچند دخمه را بسیار خاموش و کور می بینم
در انتهای دالانش یک نقطه ی نور می بینم
هرچند پیش رو دیوار بسته ست راه بر دیدار
در جای جای ویرانش راه عبور می بینم
هرچند شب دراز آهنگ نالین زمین و بالین سنگ
در انتظار روزی خوش دل را صبور می بینم
تن کم توان و سر پردرد پایم ضعیف و دستم سرد
در سینه لیک غوغایی از عشق و شور می بینم
گر غول در شگفت از من پاس گذر گرفت از من
با چشم دل عزیزان را از راه دور می بینم
من کاج آهنین ریشه هرگز مبادم اندیشه
برخاک خود اگر موجی از مار و مور می بینم
طوفان چو در من آویزد ناکام و خسته بگریزد
از من هراس و پروایی در این شرور می بینم
هر جا خلافی افتاده است جای حضور فریاد است
من رمز کامیابی را در این حضور می بینم
هشتاد و اند من، با من گوید خروش بس کن زن
گویم خموش بودن را تنها به گور می بینم
12 فروردین 1389
-
آن قدیم ندیم ها ؛ در دوره آن خدا بیامرز _ یعنی زمانی که همین آ سید علی گدای روضه خوان دو زار میگرفت و بالای منبر سر امام حسین را می برید و...
-
دوازده سال از خاموشی دوست شاعرم - ابوالحسن ملک - گذشته است . با ياد اين طنز پرداز ميهن مان ؛ يکی از سروده هايش را برای تان نقل می کنم . : تص...
-
لوطی پای نقاره می پرسد : آقای گیله مرد ! میشود بفرمایید شما چیکاره هستید ؟ میگوییم: سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد ؟برای چه میخواهی ...