عین الدوله صدر اعظم دوران مظفری زمانی جمعی از طلبه ها را دستگیر کرد و آنها را شلاق زد و سوار گاری کرد و در شهر گردانید و سپس به اردبیل تبعیدشان کرد .
آقا سید عبدالله بهبهانی روحانی مقتدر زمان تقاضای آزادی طلاب را کرد . حضرت والا در جواب گفت : به آقا بگویید آنها را به دلبخواه آقا نگرفته بودیم که به دلخواه آقا آزاد کنیم . بعد به تجار پیغام داد: این لوطی بازی ها چیست که تجار میکنند؟ تمام شان را میدهم دهنه توپ بگذارند !
امیر بهادر جنگ که از نزدیک ترین یاران مظفر الدین شاه بود یک روز به گروهی از مشروطه طلبان گفت : شما چه میخواهید ؟
گفتند : مجلس ملی و عدالتخانه
گفت: مجلس که چه بشود ؟
گفتند : برای اینکه شاه سلطنت کند و مسئول نباشد و این مجلس ودولت مبعوث رعیت باشند که مسئولیت بعهده بگیرند .
امیر بهادر گفت : نه ! این دیگر نمیشود ! تا حالا سی کرور رعیت بود و یک نفر شاه که ما از او اطاعت میکردیم . حالا شما میگویید یک نفر رعیت باشد و سی کرور شاه ؟ ما که از عهده بر نمیآییم !