دنبال کننده ها

۱۹ آبان ۱۴۰۱

دبیر شورای امنیت ملی روسیه در ایران چه میکند ؟

دبیر شورای امنیت ملی روسیه در تهران چه میکند ؟
خبرگزاری های داخلی از سفر دبیر شورای امنیت روسیه-نیکولای پاتروشف- به تهران خبر داده اند
پرسشی که اکنون مطرح میشود این است که رییس شورای امنیت ملی روسیه در ایران چه میکند؟
*_آیا قرار است به سرکوبگران داخلی روش های تازه سرکوب را بیاموزند؟
*_آیا قرار است در صورت گسترش اعتراضات ،تانک ها و قزاقان پوتین در خیابان های ایران رژه بروند؟
*_آیا چشم اندازی از اشغال نظامی ایران در پیش روست ؟
*_آیا لهستان و مجارستان و اوکراین دیگری خواهیم شد ؟
*_آیا ملایان برای نجات نظام متعفن خود دست به دامان سربازان روسی خواهند شد ؟
*- آیا فرزندان ما باید در خیابان های ایران با تانک های روسی بجنگند؟
*- آیا روسیه بشار اسد دیگری برای ما خواهد ساخت ؟
دوستان. هموطنان
باید بسیار هشیار باشیم .
بیایید بجای چنگ انداختن در گریبان همدیگر
بجای جنگیدن بر سر پرچم و شمشیر و خورشید وشیر و گراز و فیل و زرافه
بجای خوشباوری های کودکانه و سهل انگاری های ابلهانه
بجای شاه بازی و رهبر تراشی و پیشوا سازی و حزب سازی و حزب بازی و نعره ها و عربده های تب آلود
بجای گشودن « پنجره ای به خانه پدری» و از اتاق خواب حجت الاسلام فخر الذاکرین و مرشد المتکلمین و شیخ قطر و عربستان و شارجه و بحرین سخنسرایی کردن
بجای متهم کردن این و آن به وابستگی به امریکا و انگلیس و پروس و‌اسراییل و سرمایه داری جهانی و صهیونیزم و مقولات مسخره ای از این دست
بجای جنگیدن بر سر شاه و شاهزاده و مصدق و محمد علیشاه و شاه سلطان حسین صفوی و کورش و هوخشتره و کمبوجیه
بیاییم کنار هم بنشینیم عقل مان را روی هم بگذاریم ، مجامع بین المللی را از آنچه که در چشم انداز تیره و تار فرداست آگاه کنیم بلکه از بروز فاجعه ای همچون فاجعه سوریه و لیبی و یمن و لبنان و سومالی و سودان جلوگیری کنیم
فردا خیلی دیر خواهد بود

۱۸ آبان ۱۴۰۱

ملوسک سابق !

میگفت : سالها پیش رفته بودم بندر عباس . صبح زود از خواب بیدار شدم . پرده های اتاق هتل را کنار زدم و نور را به داخل اتاق آوردم .
طبقه بالای هتل بودم . جلوی پنجره ایستاده بودم و به کوچه ها و خیابان ها نگاه میکردم . چشمم به یک تابلوی آرایشگاه زنانه افتاد .نوشته بود :
آرایشگاه زنانه عفیفه . ملوسک سابق 
ما هم یک رفیقی داریم که از روزی که به امریکا آمده هم اسمش را عوض کرده هم دینش را 
دینش شده  زرتشتی و اسمش هم شده  هوخشتره 
اما هر وقت میخواهد چیزی را امضاء کند می نویسد : هوخشتره . غلامعلی سابق 

مسافرنامه

.... مامور فرودگاه تا گذرنامه ام را می بیند جا می خورد . رم می کند و میرود توی فکر .آخر من ایرانی ام . راهم بدهد یا نه ؟قضاوت آسان نیست . مخصوصا برای قاضی با وجدان .
روادید دارم ؟ داشته باشم .باید ته و تو را در بیاورد . این چیز ها شوخی بردار نیست .
قاچاقچی ها ، کلاهبردارها ،تروریست ها ، پا انداز ها ، ظاهرشان از همه آراسته تر است .شعبده باز ها همه پروفسورند . برای همین بعضی پروفسورهای دانشگاهها هم شعبده باز از آب در میآیند . حکم به ظاهر ، کار آدم های ساده لوح است .
ور اندازم میکند . من هم هر دفعه سلام پر توقعی میکنم . سلام زبون . سلام تو سری خورده ای که خود انگیخته و آزاد نیست . از روی احتیاج و حسابگرانه است .
داستان من نقل آن یاروست که به رفیقش تلفن کرد و گفت سلام .
طرف بجای جواب گفت : منظورت چیه ؟
منظور من این است که بروم تو ، چرخ دستی بردارم ، ساندویچ بخورم ، سوار قطار بشوم، خودم را برسانم هتل ، تلویزیون تماشا کنم . منظور بدی ندارم ، من مرد محترمی هستم ، باوقار . آداب دان . و در صورت لزوم کمی هم خایه مال .البته نه با دستمال ، در نگاه ، در شانه های افتاده ، در قلبی که مثل کون مرغ میزند .
آقا جان ! من پیرمرد پفیوزی هستم . من آدم خطرناکی نیستم .
ولی اینها که حرف حساب سرشان نمیشود .....
«مسافرنامه » - شاهرخ مسکوب
May be an image of text

رای دادیم

آقا ! ما میخواهیم یک اعترافی بکنیم . امیدواریم دعوای مان نکنید.
ما امروز توی این باد وباران و توفان ، کفش و کلاه کردیم رفتیم برای نخستین بار در زندگی مان رای دادیم.
ما معمولا آنچنان از این سیاستمداران حقه باز بدمان میآید که هرگز پای هیچ صندوق رایی حاضر نمی شویم .
از سوی دیگر دل خوشی از دموکرات ها و مواضع پفکی شان در برابر رویدادهای ایران نداریم اما از ترس اینکه نکند جمهوریخواهان با آن افکار ارتجاعی شان دوباره اکثریت سنا و مجلس نمایندگان را در دست بگیرند و جاده صاف کن آن آقای حنا بسته مو برای رسیدن دوباره به مقام ریاست جمهوری امریکا بشوند رفتیم به دموکرات ها رای دادیم و امیدواریم آقای باریتعالی ما را از بابت این بی احتیاطی روانه دوزخ یا بقول ملایان روانه اسفل السافلین نفرماید !
No photo description available.

انقراض قاجاریه

نود و هفت سال پیش - در نهم آبان ۱۳۰۴ خورشیدی- مجلس پنجم شورایملی با تصویب ماده واحده ای انحلال سلسله قاجاریه را اعلام کرد و بدین ترتیب دفتر فرمانروایی خاندان قاجار پس از ۱۳۰ سال برای همیشه بسته شد . این ماده واحده توسط سید محمد تدین نایب رییس مجلس شورای ملی که از هواداران رضا خان میر پنج بود به مجلس ارائه شده بود .
احمد شاه که در اروپا بسر می برد برای حفظ تاج و تخت خود تصمیم گرفت به ایران برگردد اما رضا خان و هواداران او بر آن شدند تا از بازگشت او جلوگیری کنند . به همین سبب نا آرامی هایی در گوشه و کنار ایران روی داد و بلوای نان احمد شاه را از بازگشت به ایران ترساند
در مهر ماه همین سال رضا خان وقتی پشتیبانی دو دولت روس و انگلیس را نسبت به تغییر سلطنت در ایران دید دیگر مانعی در برابر خود نمی دید لاجرم مجلس را شدیدا تحت فشار گذاشت و علی اکبر داور و عبدالحسین تیمور تاش و محمد تدین از اعضای برجسته فراکسیون تجدد توانستند اکثریت مجلس را با خود همراه کنند . در بیرون از مجلس هم گروهی در مدرسه نظام اجتماع کردند و با توزیع شبنامه ها خواهان خلع قاجاریه شدند .

احمد میرزا - احمد شاه بعدی - بهنگام فتح تهران توسط مشروطه خواهان و تبعید محمد علیشاه به روسیه در حالیکه هنوز بیش از دوازده سال نداشت به پادشاهی ایران برگزیده شده بود .
اگرچه در زمان فتح تهران و خلع محمد علیشاه بسیاری از آزادیخواهان خواستار انقراض سلسله قاجاریه بودند اما چون بر اساس بند هفتم معاهده ترکمنچای روس ها متعهد شده بودند که وارثان تاج و تخت ایران فقط باید از خاندان عباس میرزای قاجار باشند مجلس عالی رجال و بزرگان مشروطه خواه ایران پس از بحث و‌گفتگوی بسیار تصمیم گرفت برای حفظ بند ۳۷ قانون اساسی مشروطیت احمد میرزا تنها پسر شاه مخلوع را بعنوان شاه جدید انتخاب کند اما بدلیل کم سن و سال بودن احمد میرزا مجلس دوم شورایملی علیرضا خان عضدالملک را در آذر ماه ۱۲۸۸ خورشیدی نایب السلطنه ایران کرد که آنهم اجل مهلتش نداد و پس از چند ماه در گذشت .
پس از او‌ابوالقاسم خان قراگوزلو ملقب به ناصر الملک از رجال سرشناس عصر ناصری در اوایل مهر ۱۲۸۹ با تصویب مجلس دوم نایب السلطنه شد و ۴۶ ماه در این مقام باقی ماند و توانست بزور تفنگ مشروطه خواهان را خلع سلاح کند و بسیاری از چهره های برجسته جنبش مشروطیت را به زندان و تبعید بفرستد و مجلس شورایملی را منحل و همه روزنامه ها را تعطیل کند .
احمد شاه که حوصله دربار و سیاست و مجلس و سیاستمداران و جنگ و جدل های بی پایان سیاستمردان را نداشت چنان در لذت سفرهایش به اروپا غرق بود که مردم ایران به او لقب « احمد علاف» داده بودند و شکسته شدن پایه های سلسله پادشاهی خاندانش را ندید .
رضا خان در شهریور و مهر ۱۳۰۳ با حمله به خوزستان شورش خزعل را سرکوب کرد و مقدمات سلطنت خود را فراهم ساخت .
رضا خان برای به ثمر رساندن تلاش های چند ساله اش از اهرم مجلس شورایملی و نمایندگانی که تعداد شان به هشتاد نفر میرسید استفاده کرد و ماده واحده خلع قاجاریه را در نهم آبان ۱۳۰۴ از تصویب مجلس گذرانید .
ماده واحده از اینقرار بود :
« مجلس شورای ملی بنام سعادت ملت ، انقراض سلسله قاجاریه رااعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضا خان پهلوی واگذار میکند .تعیین تکلیف قطعی حکومت موکول به نظر مجلس موسسان است که برای تغییر مواد ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل میشود »
دکتر محمد مصدق در این جلسه سخنانی گفت که آگاهی و تیز بینی و آینده نگری او را بخوبی نشان میدهد. مصدق گفت :
«رضا خان خدمات بسیار ارزنده ای چه بعنوان وزیر جنگ ‌‌چه بعنوان رییس الوزرا به کشور کرده است ، کشور همچنان به خدمات او احتیاج دارد ، در حالیکه اگر او شاه بشود از آنجا که طبق قانون اساسی مشروطیت پادشاه از مسئولیت مبرا است دیگر نمی تواند به کارهای اجرایی بپردازد ، در نتیجه با واگذاری پادشاهی به او عملا یک نیروی اجرایی توانمند و وطن پرست ‌و پرکار را از دست میدهیم و اگر رضا خان بخواهد بعد از رسیدن به شاهی در امور اجرایی دخالت کند این خلاف قانون اساسی است. در مملکت مشروطه رییس الوزرا مهم است نه پادشاه ، اگر ما قائل شویم که آقای رییس الوزرا پادشاه بشوند ، آنوقت در کارهای مملکت هم دخالت کنند و همین آثاری که امروز از ایشان ترشح میکند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد .شاه هستند . رییس الوزرا هستند . فرمانده کل قوا هستند. بنده زیر بار این حرف هانمی روم اگر حتی سرم را ببرند .
آقای سید یعقوب ! شما مشروطه خواه بودید . شما آزادیخواه بودید.حالا عقیده شما این است که یک کسی در مملکت باشد که هم شاه باشد هم رییس الوزرا و هم حاکم ؟
پس خون اینهمه شهید راه آزادی بیخود ریخته شد ؟»
در این رای گیری تاریخی۲۶ نفر از نمایندگان مجلس - از جمع ۱۱۰ نماینده- حضور نیافتند
سر انجام رای گیری صورت گرفت ، هشتاد رای موافق به طرح انقراض قاجاریه دادند. چهار رای مخالف و ۲۶ نماینده غایب بودند .
پس از رای گیری شلیک توپ به نشانه خلع احمد شاه و برچیده شدن سلسله قاجاریه صورت گرفت و بدین ترتیب تاریخ ایران بار دیگر ورق خورد .
روز یکشنبه پانزدهم آذر ۱۳۰۴ خورشیدی مجلس موسسان تشکیل شد . جلسات آن یک هفته ادامه داشت و در ساعت هفت بعد از ظهر روز ۲۱ آذر این مجلس با اکثریت ۲۵۷ رای موافق از مجموع ۲۶۰ نماینده حاضر ، اصول ۳۶و ۳۷و ۳۸و ۴۰ قانون اساسی را اصلاح و سلطنت را رسما به خاندان پهلوی منتقل کرد .
روز ۲۴ آذر ، رضا خان با تشریفات خاصی به مجلس شورایملی رفت و پس از سخنان کوتاهی در برابر قرآن زانو زد و سوگند خورد به قانون اساسی مشروطیت وفا دار باشد . حالا دیگر او رسما رضا شاه پهلوی شده بود .

دعای داریوش بزرگ

خداوندا! ایران را از دشمن وخشکسالی و دروغ و سلطنت طلبان محفوظ بدار !
May be an image of text

تاریخ نویسی به سبک ملایان


روزی میرزاجواد آقاسبزواری معروف به فخر الذاکرین از شاگردان علامه بحرالعلوم به سفارش حاج شیخ عبدالوهاب مشیر خراسانی به همراه حاج آقا میرزامحمد تقی تربتی فیض آبادی معروف به آخوند خراسانی و حاج سید علینقی نراقی معروف به ملک المتکلمین ، خدمت استاد حاج میرزاآقا ابوالحسن میری معروف به مرشدالمتکلمین شرف حضوریافتند، ایشان تشریف نداشتند، همگی برگشتند !

اعتراف اجباری

سه چهار سالی به انقلاب مانده بود .
گفتند فردا ساعت فلان در استودیوی تلویزیون حاضر باشید . آنجا یک مصاحبه تلویزیونی با چند خرابکار انجام خواهد شد.
فردایش کفش و کلاه کردیم رفتیم تلویزیون. خبرنگاران کیهان و اطلاعات و آیندگان و تلویزیون هم آنجا بودند . من نماینده خبرگزاری پارس بودم .
آنجا ما را بردند توی اتاقی و چهارپنج صفحه کاغذ پلی کپی شده دست مان دادند و گفتند :بخوانید و سعی کنید سئوال‌ها را حفظ کنید
ساواک علیه الرحمه سئوال ها و جواب ها را از پیش آماده کرده بود . هیچ خبرنگاری حق نداشت سئوال دیگری بپرسد.
رفتیم توی استودیو . چهار پنج تا جوان را آورده بودند با سرهای تراشیده و قیافه های درب و داغان .
گفتند : اینها خرابکار بوده و محاکمه شده و اکنون ابراز پشیمانی میکنند .
معلوم بود طفلکی ها مدت ها زیر شکنجه بوده اند .
مصاحبه شروع شد . ما همان سئوالاتی را که برای یکایک مان تعیین کرده بودند مطرح کردیم
آن طفلکی ها هم همان جواب هایی را که از پیش حفظ کرده بودند ارائه دادند و از پیشگاه مبارک شاهنشاه آریامهر طلب عفو کردند !
فردایش مصاحبه را پخش کردند . من از اینکه به اجبار در این مصاحبه ساختگی و این اعتراف اجباری حضور داشتم شرمسار بودم و از خودم خجالت میکشیدم.
دو سه روزی گذشت . میخواستم ببینم واکنش جامعه در برابر چنین اعترافات اجباری چیست؟ شاید باور نکنید اما بوضوح میدیدم که واکنش جامعه واکنشی است در همدلی با دستگیر شدگان و با خرابکاران!
بوضوح میدیدم که این مصاحبه به ضد حکومت شاه تبدیل شده و مردم چه علنی و چه در خفا به حکومت شاه دشنام می‌دهند و یک کلام از آن اعترافات اجباری را باور ندارند .
آقای حکومت اسلامی هم سالهاست ابلهانه همان حربه ای رابکار میبرد که حکومت شاه . و نمی بیند یا نمیخواهد ببیند که مردم ما ضمن همدلی و همبستگی با اعتراف کنندگان یک کلام از این اعترافات ساختگی را باور ندارند و به ریش دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی و قداره بندان و شیخ و ملا و امام و امامچه چلاق شان می خندند
اینکه میگویند تاریخ دو بار تکرار میشود همین است
بقول شاعر :
ز منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد
تو ابلهانه گریزی به آبگینه حصار ؟
طرح از : میترا نهرینی
May be art

منتظرمیمانم تا بمیرم

آقای لکوموتیر خطاب به امریکا گفته است : ما چهل و دو سال پیش آزاد شدیم !
حالا این توییت را از یک خانم ایرانی بخوانید تا بدانید آزادی یعنی چه !
‏«قرص های مادرم هر ۱۵ عددش ۲۲ میلیون تومان است.
‏داشتم فکرمیکردم بدبختی تا کجا؟
‏تا اینکه توی داروخانه یک آقایی آمد گفت :خانوم من ندارم هرماه ۷۵۰هزار تومن پول دارو بدهم .
خانوم داروخانه چی گفت : آقا این دارو ۷۵ «میلیون » تومان هست !
مرد نسخه اش را پاره کرد و گفت : دارو نخواستم! میروم خانه ام منتظر میمانم تا بمیرم .
‏آره جاکش ! ما ۴۲ سال پیش آزاد شدیم!»

۱۶ آبان ۱۴۰۱

بوی تعفن سیاست

اینجا در امریکا فردا روز انتخابات است . باید برویم رای بدهیم .
دموکرات ها و جمهوری خواهان به جان هم افتاده اند . دروغ و یاوه و پتیاره از زمین و آسمان میبارد. سیاست پیشگان مستقیما توی چشمان میلیون ها نفر نگاه میکنند و دروغ میگویند. آنهایی هم که این دروغ ها را باور میکنند هورا میکشند. بوی تعفن سیاست و سیاست پیشگان همه جا پیچیده است . دیگر نمی توان براحتی نفس کشید . گویی این مخلوقات اهریمنی برای تباه کردن همه جلوه های نیک بشری پای بر این جهان نهاده اند .
امروز بیاد آن گفته مارک تواین افتادم. آنجا که میگوید:
" لطفا به مادرم نگویید که من به سیاست اشتغال دارم . او گمان میکند
شغل من پیانو نوازی در یک روسپی خانه است.
May be a cartoon of one or more people and people standing